ورزشی

نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند/ توهین‌های منافقین ما را تهییج کرد

بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران تاکید دارد که در بازی‌های هیروشیما به دلیل دو دستگی استقلالی و پرسپولیسی تیم ملی دچار آسیب شد. او همچنین می‌گوید بعد از پیروزی ایران برابر آمریکا در جام‌جهانی۱۹۹۸، فضا به گونه‌ایی بود که گویی همه چیز تمام شده و بازی‌ها به پایان رسیده است.

به گزارش صفحه تجارت، بدون شک نسل تیم ملی که راهی جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه شد، برای مردم ایران جایگاه ویژه‌ای دارد. از بازیکنان اصلی آن تیم که در جام جهانی به میدان رفت و خاطرات زیادی را برای فوتبال دوستان ایرانی رقم زد، نادر محمدخانی است که این روزها در انگلستان سکونت دارد.

محمدخانی که از ستون‌های دفاعی تیم ملی و پرسپولیس بود، در بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن و بازی‌های آسیایی ۱۹۹۸ بانکوک به همراه تیم ملی قهرمان شد. محمدخانی در فوتبال باشگاهی در تیم‌هایی چون کشاورز، پرسپولیس و بهمن کرج هم حضور داشته است.

نادر محمدخانی که بیش از یک دهه با لباس تیم ملی به میدان رفته، مدتی برای شرکت در سالگرد درگذشت پدرش به ایران آمد و با حضور در تحریریه صفحه تجارت، با او به مرور خاطرات فوتبالی‌اش پرداختیم. محمدخانی در این گفت‌وگو به تلخ و شیرینی‌هایی حضورش در فوتبال پرداخت و گفت بعد از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران برابر آمریکا در جام‌جهانی ۱۹۹۸، انگار که کاپ قهرمانی را به ایران داده‌اند و بازی‌ها تمام شده است.

محمدخانی در بخشی از این گفت‌وگو به زندگی شخصی‌اش اشاره و با چشمانی اشکبار از حسرت نرفتنش به کربلا به همرا مادر و برادرش سخن گفت. او از تلخی و شیرینی‌های دوران بازی‌گری‌اش هم صحبت کرد و از مرحوم دهداری و پورحیدری به نیکی یاد کرد و البته از علی پروین و محمد مایلی کهن گلایه‌هایی را بیان کرد. کاپیتان سال‌های دور تیم  ملی فوتبال ایران این روزها در انگلستان راننده ماشین‌های سنگین است و مدرسه فوتبال کوچکی دارد که آن را اداره می‌کند.

در ادامه گفت‌وگوی نادر محمدخانی را با صفحه تجارت، می‌خوانید:

* نادر محمدخانی فوتبال را از کجا آغاز کرد؟

من فوتبالم را از زمین‌های خاکی شروع کردم، الان که بعد از سال‌ها به ایران آمده‌ام کمبود آن زمین‌ها را احساس می‌کنم، آن زمان بازیکنان در این زمین‌ها ساخته و شکل می‌گرفتند. چون فوتبال صرفا به بازی کردن نیست. همه این مسائل در شکل گیری یک بازیکن تاثیر دارد. زمانی آقای پرویز دهداری سرمربی تیم ملی بود که حتی با نوع غذا خوردن ما هم کار داشت. در صورتی که این مسائل هیچ ربطی به مربیگری تیم ملی ندارد. من به اصولی اعتقاد دارم. شما هم وقتی اصولی را رعایت کنید با تمرکز کامل فوتبال بازی می‌کنید و سعی می‌کنید در چهارچوبی که برایتان مشخص می‌کنند پیش بروید و عملکرد خوبی داشته باشید. فوتبال من کم کم در نوجوانان آتش نشانی شکل گرفت و در ادامه به تیم جوانان آتش نشانی آمده‌ام و از آنجا به تیم جوانان پرسپولیس رسیدم. آن زمان آقای عضدی مربی جوانان پرسپولیس بودند. او خیلی برای من زحمت کشید.

اوایل فوتبالم با مربیان بزرگی کار کردم و وقتی تلاش و پشتکار من را دیدند خیلی به من کمک کردند. جالب است بدانید پیش از اینکه فوتبال را به صورت حرفه‌ای آغاز کنم به قایقرانی رفته بودم و تمرین می‌کردم. آن زمان فوتبال را حرفه‌ای دنبال نمی‌کردم و در زمین‌های خاکی هر وقت بازیکنی کم می‌آوردند من را اضافه می‌کردند. در قایقرانی هم پیشرفت‌های زیادی داشتم. در ادامه شور و هیجانی که نسبت به فوتبال داشتم من را به این سمت کشاند و روزی آقای پروین گفت که با یک دست دو هندوانه بر نمی‌دارند. چون آن زمان شرایط به گونه‌ای بود که من به تمرین قایقرانی می‌رفتم و بعد به تمرین فوتبال می‌آمدم. خوشحالم که این مسیر را طی کرده‌ام و الان سابقه خوبی در فوتبال دارم. البته فکر می‌کنم اگر به دنبال درس هم رفته بودم شرایط خوبی را تجربه می‌کردم. آن زمان در رشته چهار نفره قایقرانی در ایران اول بودیم و در ادامه در تک نفره ۵۰۰ متر من اول بودم و در ۱۰۰۰ متر دو نفره به همراه برادرم اول بودیم. زمانیکه انقلاب شد و من کم کم به سمت فوتبال آمدم از لحاظ بدنی در شرایطی قرار داشتم که بالاتنه من بسیار قدرتمند بود و این مسئله به فوتبال من هم کمک کرد. آن زمان وقتی با تیم جوانان پرسپولیس تمرین می‌کردم برایشان سخت بود که به یک جوان تنه بزنند و آن جوان با قدرت بدنی‌اش بایستد. در مجموع فکر می‌کنم شرایط فوتبال من در ۱۰ سال آخر بسیار شیرین و جذاب برایم به پایان رسید. چون هم در جام جهانی بازی کردم و هم در بازی‌های آسیایی قهرمان شدیم.

*  کمی درباره خانواده خود بگویید،‌ پدرتان چه کاره بود و در خانواده چند نفر بودید؟

پدرم نانوا بود و یک نانوایی داشت، ساعت ۳ بامداد از خواب بیدار می‌شد تا مراحل تهیه نان را انجام بدهد و ساعت ۶ نان آماده باشد. خودش هم ورزش باستانی انجام می‌داد. محله ما هم در خیابان سپه غربی حوالی کارون بود. آن زمان یک سینما در آنجا بود که قبل از آن هم زمین خاکی وجود داشت و ما در آنجا فوتبال بازی می‌کردیم. پدرم سال ۸۸ فوت کرد و از آن زمان حوالی اوایل خرداد به ایران می‌آیم تا در سالگرد پدرم شرکت کنم. مادرم هم عازم کربلا شده است و من از او خواستم برایم دعا کند (اشک می‌ریزد) من از فوتبالیست‌هایی هستم که در جنگ حضور داشتم و شش ماه راننده آمبولانس در خط مقدم بودم. برادر بزرگم شیمیایی شد و برادر دومم جانباز شد.

* الان وقتی متاثر می‌شوید دلتنگ چه هستید؟

با ما بد کردند، من خیلی زحمت کشیدم. تمام بازیکنانی که کنار من بازی می‌کردند به اردوی تیم ملی دعوت شدند. علی جان ملکی کنار من بازی می‌کرد و به اردوی تیم ملی دعوت شد. در تیم پرسپولیس هاشمی نسب، بهروز رهبری‌فر و علی انصاریان به تیم ملی دعوت شدند. نمی‌خواهم بگویم من کاری برای این نفرات کردم اما واقعا به آن‌ها کمک کردم. محمد خاکپور و رضایی منش از افرادی بودند که به آنها کمک کردم. من تا آنجایی که توانستم به فوتبال ایران کمک کردم و هیچ وقت گله نکردم. آن زمان که فوتبال بازی می‌کردیم ماهی ۱۰۰۰ تومان حقوق می‌گرفتیم. ما ایستادیم و مقام آوردیم و کنار دریاچه ورزشگاه آزادی خوابیدیم و به هتل هم نرفتیم. پرواز چارتر هم نداشتیم اما هیچ وقت گله نکردیم. لباس و کفش ما را خارج از ایران دوستانی برای ما می‌خریدند. وقتی پول به فوتبال آمد من واقعا خوشحال شدم و گفتم فرزندان ما این پول‌ها را می‌گیرند و ایرادی ندارد اما متاسفانه مدیران باید این فوتبال را شکل می‌دادند که ندادند.

نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند/ توهین‌های منافقین ما را تهییج کرد

* شما معتقد هستید که در حق شما فوتبال جفا کرد یا مسئولین؟

نه فوتبال به من جفا نکرد. کسانی که خارج از فوتبال به فدراسیون آمدند این شرایط را ایجاد کردند. خوشحالم که الان وزیر ورزش یک فرد ورزشی است. نمی‌خواهم از آقای سجادی تعریف کنم اما واقعا خوشحالم که او به عنوان فرد ورزشی وزیر ورزش شده است. سال ۵۹ که به پاس آمدم آقای فیروز کریمی همچنان فوتبال بازی می‌کرد. آن زمان به عنوان دفاع کناری کار می‌کردم. همان زمان هم همیشه تلاش می‌کردم بهترین شرایط را داشته باشم و هیچ وقت شرط و شروطی برای انعقاد قرارداد نداشتم. هر جایی رفتم با دل و جان بازی کردم.

* از چه سالی وارد پرسپولیس شدید؟

از سال ۶۱ به پرسپولیس آمدم اما به صورت مرتب در این تیم نماندم. سال ۶۵ هم به نیروی زمینی رفتم. بعد از نیروی زمینی به باشگاه پیام رفتم و با حقوق ماهی ۱۰۰۰ تومان فوتبالم را ادامه می‌دادم. بعد از پیام دوباره به پرسپولیس بازگشتم و آن زمان برخی بازیکنان پرسپولیس نظیر محمد پنجعلی و ناصر محمدخانی به خارج از کشور رفته بودند. آن زمان به عنوان دفاع وسط با آقای کاظم سیدعلی خانی بازی می‌کردیم. خاطرم هست بعد از سربازی دوباره به پیام آمدم و آن زمان آقای غرضی وزیر ارتباطات بود و در شهرک آپادانا یک واحد آپارتمان به من داد تا در آنجا زندگی کنم.

* هم نام ناصر محمدخانی هستید، آیا تا به حال شده شما را با او اشتباه بگیرند و یا فکر کنند که با یکدیگر قوم و خویش هستید؟

بله بارها این اتفاق افتاده است. همه فکر می‌کردند او برادر من است. در صورتیکه او برادری دارد که نامش نادر است من هم برادری دارم که نامش ناصر است. آن زمان که در آلمان بودیم و ماجرای خانم آقای ناصر محمدخانی رخ داد. خیلی‌ها به من تسلیت می‌گفتند. در صورتی که من می‌گفتم که ناصر از اقوام من نیست. ناصر محمدخانی اصالتا برای غرب ایران و من برای شرق هستم. ما اصالتا متعلق به شاهرود هستیم.

* از برادران و خواهران خود بگویید، آیا آن‌ها هم ورزش می‌کردند؟

نام برادر بزرگترم محسن است و بعد من به دنیا آمده‌ام و بعد از آن ناصر و بعد از ناصر خواهرم و بعد هم برادر کوچکم منصور است. منصور خیلی سال پیش به خارج از کشور سفر کرد و دیگر باز نگشت. برادر بزرگم قدیم شناگر بود و وقتی در استخر شنا می‌کردند و اول می‌شد بلیت مجانی می‌گرفت و آن بلیت مجانی را به من می‌داد تا به استخر بروم. یکی دیگر از برادرانم در بازار فعالیت می‌کند و فروشگاه لوازم بهداشتی دارد. خواهرم هم خانه دار است. برادر کوچکم همراه مادرم عازم کربلا شده است و من واقعا دوست داشتم همراه آنها بروم. برادر بزرگم هر دو کلیه خود را از دست داد و مادرم به او کلیه داد. برای اولین بار بود که یک مادر به فرزندش کلیه می‌داد و این پیوند انجام می‌شد. نذر داشتم و دوست داشتم همراه آنها به کربلا بروم که این اتفاق رخ نداد. ما خانواده مذهبی بودیم و من یک بچه شیعه هستم. عمویم هم یک فرد روحانی بود و هنوز هم ما مذهبی هستیم. هر جای دنیا باشیم مذهبی خواهیم ماند.

 دهداری در درجه اول یک پدر واقعی بود. هر چیزی که به من یاد داد را من سعی کردم به فرزندانم بیاموزم. همه آن سخت گیری‌هایی که او انجام می‌داد بعدا به قانون تبدیل شد.

* شما سال ۱۳۶۷ به تیم ملی دعوت شدید، درست زمانی که ۱۴ نفر بخاطر اختلاف نظر با آقای دهداری از تیم ملی استعفا داده بودند. شما خصوصیات اخلاقی آقای دهداری را چطور ارزیابی می‌کنید؟

 او در درجه اول یک پدر واقعی بود. هر چیزی که به من یاد داد را من سعی کردم به فرزندانم بیاموزم. فرزند من هم مثل من عاشق مملکت ایران است و اهل ورزش و کوهنوردی است. زمانی که فوتبال بازی می‌کردیم. پول چندانی نمی‌گرفتیم و بیشترین قرارداد من مربوط به پلی اکریل بود که ۱۰ میلیون تومان می‌گرفتم. در ادامه به قطر رفتم و دو برابر پولی که در ایران می‌گرفتم درمی‌آوردم.

* ما روایت‌های افرادی که از تیم ملی استعفا داده‌اند را شنیده‌ایم. آن‌ها از روحیه تند و سخت گیری‌های آقای دهداری می‌گفتند. شما از افرادی هستید که به واسطه آن استعفا به تیم ملی دعوت شدید چون نسل تیم ملی تغییر کرد. به نظر شما آیا واقعا آقای دهداری تا این حد سخت گیر بودند؟

سخت گیری برای چه بود؟ سخت گیری برای خودش بود یا اینکه نام ایران را بزرگ کند؟ همه آن سخت گیری‌هایی که آقای دهداری داشتند بعدا به قانون تبدیل شد. آن زمان ما ابرقدرت آسیا بودیم. الان ببینید که همه تیم‌ها لباس یک شکل می‌پوشند، پس این نشان می‌دهد که آقای دهداری کار بدی نمی‌کردند. من خیلی در این باره تحقیق کردم و از کسانی که قبلا در تیم ملی بودند پرس و جو کردم. حتی زمانی که آقای جلال طالبی سرمربی تیم ملی شدند تحقیق کردم و دیدم که او یک نابغه بوده است. اگر کسی به جز آقای طالبی سرمربی تیم ملی می‌شد، تیم به هم می‌ریخت. شما اگر خودتان سرمربی تیم ملی باشید و کسی بازی نکند اما انتظار داشته باشد که بازی کند چه کار می‌کنید؟ آن هم زمانی که تیم هم می‌برد. آیا به ترکیب تیم‌تان دست می‌زنید؟ اگر آن بازیکنان کنار بروند باز هم تیم‌تان می‌برد، پس دیگر نمی‌خواهم درباره این موضوع صحبت کنم. قبلا اسم می‌بردم و از برخی نفرات یاد می‌کردم اما ناراحت می‌شدند اما الان دیگر فقط مردم برایم مهم هستند چون می‌خواهم صحبتی کنم که مردم دوست داشته باشند.

* برخی می‌گویند به واسطه آن اتفاق آقای دهداری آنقدر غصه خوردند که درگذشتند. آیا شما هم فکر می‌کنید درگذشت آقای دهداری به خاطر آن مسئله بود؟

آقای دهداری واقعا ناراحت بودند. چون در ورزشگاه آزادی هم به او بی احترامی شد و به او برف پرت کردند. در ادامه ما در سال ۸۸ همراه با مجید نامجو مطلق و سیروس قایقران سوم شدیم. ببینید چقدر آن زمان استعداد داشتیم، ای کاش از شکست‌ها و ناملایمت‌های فوتبال درس بگیریم. ما یک مدیر در باشگاه‌ها نمی‌بینیم که سر جای خودش باشد. بازیکن تا به یک مدیر عادت کند چند سال طول می‌کشد.

* زمانی که آقای پروین سرمربی تیم ملی شدند شما هم به تیم ملی دعوت شدید و به همراه این تیم به بازی‌های آسیایی پکن رفتید و به قهرمانی رسیدید، خیلی‌ها می‌گویند آن سال بهترین نسل فوتبال ایران در تیم ملی حضور داشت. از آن سال‌ها برای ما صحبت کنید.

آن تیم شرایطش به گونه‌ای بود که همه یکدل بودند، دو دفاع وسط در تیم حضور داشت و اگر آقای پنجعلی بازی می‌کرد، انگار من بازی می‌کردم. اصلا این حرف‌ها نبود که بگوییم چرا من بازی نکردم. دوره ایویچ هم همه خوب‌ها را به مسابقات می‌بردید. یک مربی باید همیشه بهترین نفرات را با خود به بازی‌ها ببرد.

* در فینال آن رقابت‌ها احمدرضا عابدزاده سه پنالتی برای ایران گرفت، آیا از آن بازی خاطره‌ای دارید؟

در آن بازی احمدرضا عابدزاده واقعا روحیه خوبی داشت، البته آقای پروین به او قول داده بود که بابت گرفتن هر پنالتی ۱۰۰ دلار به او بدهند. آقای پروین هم به قول‌هایش عمل می‌کرد و اینگونه نبود که حرفی بزند و انجام ندهد. در رختکن پاداش بازیکن را می‌داد. آقای فیروز کریمی هم همین گونه بود و می‌گفت بازی را ببرید و پاداش همین جاست. ببینید این پاداش‌ها برای بازیکنان جوان انگیزه زیاد ایجاد می‌کند. در بازی‌های پکن بازیکنی نبود که بخاطر شرایط اعتراض کند و همه یکدل بودند. علی پروین به عنوان سرمربی تیم اصلا نگاه رنگی نداشت. پروین به خوبی تیم را مدیریت می‌کرد. شما ببینید در بازی‌های آسیایی سال ۹۸ علی کریمی را در پست دفاع چپ بازی می‌دهند و بعد او به من می‌گوید من در این پست تخصص ندارم اما من در پاسخش گفتم که نگرانی نداشته باشد هر توپی پشت سر من افتاد به زیر توپ بزن و هر کاری در بازی خواستی انجام بده، همین شد که او در بازی با کره از سمت راست گلزنی کرد.

تیم یکدل نبود، در تیم جبهه استقلال و پرسپولیسی شکل گرفته بود و اختلاف نظر وجود داشت.

* در ادامه به بازی‌های هیروشیما رفتید، چه اتفاق افتاد که تیم در آنجا نتیجه نگرفت؟

اگر حقیقتش را می‌خواهید، بگویم تیم یکدل نبود، در تیم جبهه استقلال و پرسپولیسی شکل گرفته بود و اختلاف نظر وجود داشت. درباره این مسائل و بازی‌ها باید به شرایط آماده سازی تیم و بازی‌های تدارکاتی هم توجه کنیم. شما ببینید در آن بازی‌ها شرایط چطور بود که هیچ کدام از بازیکنان تمرکز نداشتند و در بازی درگیری ایجاد شده بود. البته واقعا موضوع خاصی هم نبود اما شرایط روحی بازیکنان اینقدر خوب نبود که بتوانیم بازی‌ها را ببریم. شاید در آن زمان ما حریفان را دستکم گرفتیم، مثلا الان ایتالیا رقبا را دست کم می‌گیرد و از حضور در جام جهانی کنار می‌رود. تیم تمرکز نداشت و اگر اختلافی هم وجود داشت من از آن اطلاعی ندارم. آن زمان کشورهای عربی هم به خوبی فهمیده بودند که اگر زورشان به ما نمی‌رسد باید ما را عصبانی کنند تا بتوانند نتیجه بگیرند. درحالی که آن‌ها انگشت کوچک فوتبال ما هم نمی‌شدند.

* در دوران فوتبال‌تان هم برای کشاورز و هم بهمن بازی کردید. این ذهنیت در بین اهالی فوتبال وجود دارد که این باشگاه‌های ثروتمند ایجاد شد تا پرسپولیس و استقلال را تضعیف کند. آیا شما این موضوع را قبول دارید؟

من اعتقادی به این مسئله ندارم. در فوتبال مقطعی پول وارد شد و سیاست کلی این بود. اینکه گفته می‌شود می‌خواستند استقلال پرسپولیس را تضعیف کند الان هم چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. چون برخی تیم‌ها همیشه طرفداران خودشان را دارند. من نمی‌دانم پشت پرده چه بود اما به صورت کلی می‌خواستند شکل فوتبال ایران را عوض کنند. خاطرم هست یک روز صبح زود پیش آقای دکتر کلانتری وزیر کشاورزی وقت رفتم و او به من گفت که پیش ما بیا چون می‌خواهیم تیمی ببندیم. حتی به من گفتند که اگر بازیکن خوب دیگری را هم می‌شناسید بیاورید که من به دنبال سیروس قایقران رفتم. اگر در آن مقطع استقلال به لیگ سه سقوط کرد خودشان در آن مقطع ضعیف کار کردند، هم در رده مدیریتی و هم جذب بازیکن اتفاقاتی رخ داد، چون می‌خواستند لیگ آزادگان را تشکیل بدهند انتظار داشتند که تیم‌های تهرانی در بالای جدول باشند. البته باید بپذیریم در آن مقطع استقلال بازیکنان خوبی جذب نکرد و شاید این موضوع بخاطر تغییر نسل بوده باشد.

* آیا پولی که از تیم کشاورز و بهمن گرفتید بیشتر از پرسپولیس بود؟

بله، من دو میلیون تومان برای یکسال گرفتم که پیش از آن در پرسپولیس ماهی ۱۰۰۰ تومان می‌گرفتم. خاطرم هست بعدها وقتی برای پرسپولیس بازی کردم پیش قراردادم یک موتور معمولی که ۱۱ هزار تومان قیمت داشت شد. اگر به پرسپولیس رفتم و آمدم بخاطر احترامی بود که کم و زیاد می‌شد. گاهی می‌شد می‌رفتم مدیرعامل باشگاه را ببینم اما می‌گفتند ساعت ۶ بیا که وقتی می‌رفتم و می‌دیدم که ساعت ۶:۳۰ است اما مدیرعامل باشگاه را ندیده‌ام ناراحت می‌شدم و می‌رفتم. شاید یکبار کاری داشتم آقای پروین موضوع را به آقای خردبین منتقل می‌کردند و در ادامه این پاسکاری ادامه پیدا می‌کرد. من هم ناراحت می‌شدم و می‌رفتم.

* آیا در بهمن هم همچون کشاورز دو میلیون تومان دریافتی داشتید؟

بله، در بهمن هم همین پول را می‌دادند با این تفاوت که یک حواله خودرو هم می‌گرفتیم.

نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند/ توهین‌های منافقین ما را تهییج کرد

* مدتی پیش اظهار نظر جالبی درباره علی پروین داشتید که بسیار پر بازدید شد. هنوز هم سر حرفتان هستید؟

من حرف مردم را زدم و همانجا هم گفتم آقای پروین اجازه بدهید این موضوعات سربسته باقی بماند. به آن شبکه تلویزیونی که با آن‌ها مصاحبه می‌کردم هم گفتم، اگر در ایران درست کار کنند همه شما جمع می‌شوید. ما دلمان با همین نظام است و برای این نظام زحمت کشیده‌ایم. باز خدا را شکر که بعدها کلیپی منتشر شد که خیلی از حرف‌های مرا اثبات می‌کرد.علی پروین سلطان نماند، مردم بزرگی علی پروین را می‌خواهند نه اینکه کسی جلویش برود و گردنش را کج کند.

* بعد از آن ماجرا آقای پروین با شما تماس نگرفت؟

نه، خودش تماس نگرفت، اگر تماس می‌گرفت صحبت می‌کردم اما دامادش تماس گرفت و حرف‌هایی زد و اعتراض کرد. بعدها هم مجتبی محرمی تماس گرفت که او هم از حرف‌های من ناراحت بود اما من به او گفتم خودت شاهد بودی و همه چیز را دیده‌ای. علی پروین هنوز هم برای من سلطان است اما ایکاش سلطان می‌ماند. خانه ای در زعفرانیه خرید به مبلغ هفت میلیون تومان که سه و نیم میلیون تومان آن را پول داد که مابقی‌اش را نداشت که پرداخت کند. همان موقع من به او گفتم که می‌خواهم ازدواج کنم و لطفا از همین خانه‌ها به هر دو نفر یک خانه بدهید. در حالیکه با ۱۰۰۰ تومان حقوق حتی غذای هفته را هم نمی‌توانستیم بخریم. تا همین اواخر فوتبال هم حتی خودروی شخصی نداشتم و بازیکنان سر راه مرا سوار می‌کردند تا به تمرین تیم ملی بروم.

* منظورتان این است که علی پروین سلطان نماند؟

بله! سلطان نماند، کاش سلطان می‌ماند. مردم بزرگی علی پروین را می‌خواهند نه اینکه کسی جلویش برود و گردنش را کج کند. ما هر چه می‌گوییم واقعیت است و مسائلی که وجود دارد.

* بهمن مداح به عنوان یک سرمایه گذار فوتبال دوست داشت که در این ورزش هزینه کند اما به نظر می‌رسد آنقدر از او سواستفاده کردند که فوتبال را کنار گذاشت؟

من از سواستفاده‌ها خبر ندارم اما وقتی با آقای مداح صحبت کردم گفتند که می‌خواستند با جذب اسپانسر لیگ‌هایی برگزار کنند و فوتبال شکل حرفه‌ای تری به خود بگیرد. در ادامه گویا برای کسب و کار ایشان مالیات سنگینی بریده بودند که بخاطر همین امر به قزاقستان می‌رود. او خودرو وارد می‌کرد و خودروهایش را یکسال در گمرک نگه داشتند و با تاخیر به دست مردم دادند.

* شما در انتخابی جام جهانی ۱۹۹۴ عضو تیم ملی بودید و علی پروین هم سرمربی آن تیم بود. چرا آن تیم به جام جهانی صعود نکرد؟

من هم مثل سایر بازیکنان تمرین می‌کردم و هر کاری از من می‌خواستند انجام می‌دادم اما ما نه بازی تدارکاتی و نه زمین مناسب داشتیم. ما هیچ امکاناتی نداشتیم. در همان بازی‌ها بهزاد غلامپور درون دروازه تیم بود. چطور آن گل‌ها را می‌خورد؟ بروید و ببینید.

* بعد از آن مسابقات عملا خانه نشینی علی پروین شروع می‌شود و حتی پرسپولیس را هم به او نمی‌دهند، دلیلش را چه می‌دانید؟

بله من هم چیزهایی در این رابطه شنیده‌ام و اتفاقاتی افتاده بوده که او به طور کل کنار گذاشته می‌شود. مثلا شنیده بودم او به فردی توهین کرده بود و بابت آن عملا از فوتبال کنار گذاشته شد.

* جو آن سال‌ها شکل خاصی داشت به طوری که می‌گفتند ما نباید به آمریکا سفر کنیم و بخاطر همین تیم ملی به جام جهانی صعود نکرد. آیا به بازیکنان توصیه شده بود که تیم به جام جهانی صعود نکند؟

نه چنین مسئله‌ای نبود و من هم چنین احساسی نکردم. کسی هم حرفی نزده بود یا اگر زده بود من از آن اطلاعی ندارم. مگر بعد از جام جهانی تیم ملی به آمریکا سفر نکرد.

* در سال‌های بعد زمانی که آقای مایلی کهن سرمربی تیم ملی شد شما به تیم ملی دعوت نشدید، دلیلش چه بود؟

من در اردو بودم اما یک کمک مربی گیلانی به نام آقای جهانپور آقای مایلی کهن داشت که روی یک مسئله‌ای از من ایراد غلط گرفت و من جوابش را دادم. او به من می‌گفت دفاع باید فلان کار را انجام بدهد که من می‌گفتم اشتباه است. البته که در تیم ملی موارد دیگری هم بود نظیر اینکه مرا در تیم ضعیف قرار می‌دادند. بعد از اینکه من جوابشان را دادم و گفتم حرف‌تان اشتباه است، گفتند که ساکت را بردار و برو و من هم لباس‌هایم را عوض کردم و از تیم جدا شدم. ببینید بعد از آن محمد مایلی کهن چه شد و من چه شدم؟ در حالیکه سایز لباس‌هایم را گرفته بودند و برایم ویزا صادر شده بود اما همراه تیم به جام ملت‌ها نرفتم. بعد از آن به محمد مایلی کهن بی احترامی کردند اما من به تیم ملی دعوت شدم. بعد از آن من در جام جهانی کاپیتان تیم ملی شدم و محمد مایلی کهن فردی منفور شد.

* شما در چهار داربی بازی کردید که در هیچ کدام از آن‌ها شکست نخوردید، از آن بازی‌ها برایمان بگویید؟ در یکی از بازی‌ها از زمین هم اخراج شدید.

آن بازی را یک داور عربستانی قضاوت می‌کرد که اصلا در سطح بازی نبود. متاسفانه آن زمان جرأت نمی‌کردند که داور ایرانی را برای بازی بگذارند. روی یک صحنه از بیرون زمین به داور گفتند که مرا اخراج کند. داور چهارم با حرکت سر اشاره کرد که مرا اخراج کنند. علی لطیفی را روی آن صحنه در نیمه زمین زدم و بعد داور مرا اخراج کرد. من لطیفی را بزرگ کردم و به خوبی او را می‌شناختم. زمان ما به این گونه نبود که بازیکن به راحتی عبور کند یا توپ و یا بازیکن را می‌زدیم. نمی‌خواهم بگویم حرکت خوبی انجام دادم اما به هر حال تیمم از این موضوع سود برد. همین که در آن بازی مساوی کردیم چیزی را از دست ندادیم.

نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند/ توهین‌های منافقین ما را تهییج کرد

* شایعه‌ای درباره آن بازی وجود دارد که می‌گویند به استقلالی‌ها گفتند که مدارا کنید تا بازی مساوی تمام شود؟

نه چنین موضوعی صحت ندارد، اگر می‌توانستند بازی را می‌بردند. نمی‌خواهم بگویم بازیکنان به خون هم تشنه هستند اما رقابت همیشه وجود دارد. اگر یک سرمربی بازی را می‌برد رتبه و جایگاهش بین مردم بیشتر می‌شد. شرایط باشگاه‌ها را ببینید، الان چگونه است؟ یک باشگاه به یکباره چهار مدیر در یکسال عوض می‌کند. من فکر نمی‌کنم به استقلالی‌ها توصیه‌ای کرده باشند چون اگر آن تیم پرسپولیس را می‌برد جایگاه مدیر، بازیکن و مربی بهتر می‌شد. خاطرم هست در یکی از بازی‌ها مربوط به سال ۱۳۶۱ تماشاگران کنار زمین هم نشسته بودند و درحالیکه بیش از ظرفیت ورزشگاه تماشاگر آمده بود خون از دماغ کسی نیامد.

* در آن بازی آنقدر جمعیت زیاد بود می‌گویند از ناصر حجازی و علی پروین خواسته بودند که با بلندگو از هواداران بخواهند که از روی دکل‌های برق پایین بیایند. آیا این موضوع را تایید می‌کنید؟

من اطلاعی از این موضوع ندارم اما هیچ کس با پلیس درگیر نشد و از دماغ یک نفر خون هم نیامد.

* در زمان حضور ایویچ روی نیمکت تیم ملی فوتبال ایران شما دوباره به تیم ملی دعوت شدید. از آن روزها برایمان بگویید؟

بله آن زمان در پلی اکریل بازی می‌کردم و تیم‌مان صدرنشین بود. رئیس فدراسیون هم آقای مصطفوی بود. در آن زمان قانونی گذاشته بودند که بازیکنان باید به سربازی می‌رفتند و چهار بازیکن اینچنینی ما داشتیم که بخاطر آن بازی‌های ما را سه بر صفر بازنده کردند. در زمان حضورم در تیم بهمن هم همین شرایط بود و از هفت بازی فقط یک امتیاز می‌خواستیم که اجازه نداند بگیریم و دائم برای حریفان پنالتی می‌گرفتند.

* امیر عابدینی ادعا کرده آن سال می‌خواستند بهمن قهرمان نشود.

بله، من هم این موضوع را حس کردم. ما از هفت بازی فقط یک امتیاز می‌خواستیم که نتوانستیم آن یک امتیاز را بگیریم. آقای عزیز محمدی در تلویزیون عملا گفته است که ما تعیین می‌کردیم چه تیمی قهرمان و چه تیمی سقوط کند. حتما مسائلی بوده که آن‌ها جرأت کردند چنین کاری کنند.

* درباره دوران حضور ایویچ صحبت کنید. او چه شخصیتی داشت؟

ایویچ یک مربی بود که با کسی مصاحبه نمی‌کرد اما جلسه می‌گذاشت و درباره مسائل صحبت می‌کرد. یکی از ایراداتی که به او گرفته بودند این بود که تیم در سالن تمرین می‌کند. یکبار در هتل لاله پیش او رفتم و وقتی از من پرسید سابقه فوتبالت چیست؟ و گفتم که ۱۰ سال در تیم ملی بودم تعجب کرد. ما در تیم نیروی زمینی یک مربی داشتیم که نامش عباس رضوی بود. او واقعا نابغه بود. در یکی از باشگاه‌های خارجی فعالیت می‌کرد و وقتی به ایران آمد او را ممنوع الخروج کردند. او در رده‌های پایه اول شده بود. طوری بازیکنانش را تربیت می‌کرد که از هر تیم چند بازیکن به تیم ملی می‌رفتند.

* یکی از نکاتی که درباره ایویچ گفته می‌شود تمرینات بدنسازی او بود، بازیکنان آن زمان می‌گویند که او تمرینات سنگینی را در نظر می‌گرفت.

بله، او تمرینات بسیار سنگینی داشت و من حتی در یکی از باشگاه‌ها که کار می‌کردم نتوانستم آن تمرینات را اجرا کنم. بطور مثال ما یک تمرین داشتیم که ۲۰۰ متر را باید در یک دقیقه و ۳۰ بار می‌دویدیم. من و جواد زرینچه باید جلوتر از بقیه می‌رفتیم که بقیه آرامتر تمرینات را انجام بدهند. به خاطر همین بود که در جام جهانی بعد از مهدی مهدوی کیا من و جواد زرینچه از خوب‌های تیم ملی بودیم. مهدوی کیا آن سال واقعا استثناء بود. درباره ایویچ می‌گفتند جزو مربیانی است که به سیستم دفاعی بسیار اهمیت می‌دهد و از این حیث جزو پنج مربی برتر دنیا است. در هر جایی کار می‌کرد همیشه تیمش بهترین خط دفاع را داشت. من از ایویچ دفاع خطی را آموختم. یعنی به عنوان یک مدافع یاد گرفتم چطور باید منطقه تحت مسئولیتم را پوشش بدهم. او برای هر بازی با ما تک به تک صحبت می‌کرد و نکاتی را می‌گفت. مثلا گفته بود برای بازی با آلمان سمت راست این تیم را کنترل کنید و در دو صحنه اشتباه کردیم و دقیقا روی همان دو صحنه گل خوردیم.

* در زمان ایویچ تیم ملی به ایتالیا رفت و در بازی دوستانه برابر رم شکست سنگینی خورد که منجر به برکناری‌اش شد. از این موضوع آیا خاطره‌ای دارید؟

فکر می‌کنم شش گل در آن بازی خوردیم قرار بود در این بازی رم با نفرات اصلی‌اش بازی کند اما وقتی ارنج تیم خودمان را گفت متوجه شدیم که خیلی از نفرات حضور ندارند. جای بازیکنان را هم تغییر داده بود. نمی‌دانم در تفکراتش چه بود که چنین تصمیمی گرفته بود. شاید می‌خواست ببیند بازیکنان در شرایط حساس چه تصمیمی می‌گیرند. شما ببینید آیا در دوره برانکو، کیروش ما با تیم‌های بزرگ بازی کردیم.

پیش از جام‌جهانی ۹۸ برخی آقایان در تیم ملی باند درست کرده بودند. بروید ببینید من چرا در جام جهانی پیراهن ۱۴ پوشیدم؟ پیراهن من در تیم ملی شماره ۵ بود اما در جام جهانی ۱۴ پوشیدم. من آدمی نبودم که شر درست کنم و نمی‌خواهم از کسی کینه داشته باشم. وقتی آمدند پیراهن های بازیکنان را تقسیم کنند، او (افشین پیروانی) آمد و گفت: فیکس تیم ملی هستم و باید شماره ۵ را بپوشم.

* در آن زمان شایعه شده بود آقای ایویچ و آقای عابدینی با هم قراری گذاشته بودند که افشین پیروانی و نعیم سعداوی در جام جهانی فیکس بازی کنند که از محل ترانسفر آنها درآمد به دست بیاورند. آیا این موضوع به اینکه شماره پیراهن شما تغییر کرد ارتباطی دارد؟

من از این موضوع اطلاعی ندارم اما امیدوارم همه با وجدانشان صحبت کنند. برخی آقایان در تیم ملی باند درست کرده بودند. بروید ببینید من چرا در جام جهانی پیراهن ۱۴ پوشیدم؟ پیراهن من در تیم ملی شماره ۵ بود اما در جام جهانی ۱۴ پوشیدم. من آدمی نبودم که شر درست کنم و نمی‌خواهم از کسی کینه داشته باشم. وقتی آمدند پیراهن های بازیکنان را تقسیم کنند، آن فرد آمد و گفت: فیکس تیم ملی هستم و باید شماره ۵ را بپوشم، در حالیکه من گفتم تو یک سال است آمده‌ای و فقط در جام ملت‌ها بازی کرده‌ای. ما در دیدار برابر استرالیا کاری نکردیم که ایویچ وقتی فیلم آن بازی را دید بلافاصله خاموش کرد چون تیم حریف ۱۲ حمله را همان ابتدای کار انجام داد. البته من درباره این بازیکن تلافی کردم و دقیقا بخاطر همین به پرسپولیس آمدم تا او دیگر فیکس نباشد. اگر هم کنارم بازی می‌کرد تلافی‌اش را در می‌آوردم. من آنقدر آماده بودم که حتی در سال ۹۰ هم باید فیکس بازی می‌کردم. در جام جهانی با وجود اینکه سابقه من بیشتر بود، عابدزاده کاپیتان تیم ملی شد. من حتی از نظر سنی هم بزرگتر بودم. البته همین که در آخر فوتبالم آمدم و در جام جهانی فیکس بازی کردم برایم بسیار ارزشمند است. این دلخوشی‌ها برایم مانده است. الان شرایط جسمی‌ام به گونه‌ای است که مینیسک زانو ندارم، چون هر دو پایم را در فوتبال داده‌ام. خاطرم هست وقتی مصدوم شدم هر روز پیش یک دکتر می‌رفتم تا تمریناتم را زیر نظر او انجام دهم و زودتر به میادین بازگردم.

* در جام جهانی مقابل یوگسلاوی قرار گرفتیم و باختیم، دلیلش را چه می‌دانید؟

یوگسلاوی تیم بسیار خوبی بود. آن زمان می‌گفتند گروه ایران گروه مرگ است. چون پیش از جام جهانی در برخی از بازی‌های تدارکاتی پیروز شدیم و همه روی ما حساب می‌کردند. الان یوگسلاوی به چند کشور تبدیل شده که هر کشور حرف‌هایی برای گفتن دارد. همه بازیکنانشان در لیگ‌های اروپایی مشغول هستند. آن زمان میهایلوویچ در رئال مادرید بازی می‌کرد و گفته بود که در چند دقیقه اول دو گل به ایران می‌زنم اما بعد از بازی آمد و بخاطر اظهارنظرش عذرخواهی کرد. آن زمان کسی از ما انتظار برد نداشت.

* چرا فکر می‌کنید کسی انتظار برد نداشت و این خودباوری در تیم ملی وجود نداشت؟

شرایط و مسائلی وجود داشت که این موضوع را ایجاد کرده بود. بطور مثال تغییر ایویچ تاثیرگذار بود. وقتی سرمربی تیم نزدیک جام جهانی تغییر می‌کند روی بازیکنان تاثیر می‌گذارد. از نظر من مسائل روحی روانی ۷۰ درصد فوتبال را به خود اختصاص می‌دهند. وقتی ارتباط بین مربی و بازیکن به هم می‌خورد تا بخواهد دوباره درست کند زمان می‌برد. به نظر من در برکناری ایویچ اشتباه کردند. درباره اسکوچیچ هم الان چنین شرایطی وجود دارد و زمزمه‌هایی مطرح شده است. این در حالیست که اسکوچیچ در شرایطی تیم ملی را در اختیار گرفت که برای صعود از گروه باید گریه می‌کردیم.

* شما فکر می‌کنید قویترین نسل فوتبال ایران مربوط به چه سالی است؟

به نظر من نسلی که الان در تیم ملی حضور دارد قویترین نسل فوتبال ایران است، از آینده هم کسی خبر ندارد. البته هر نسلی را باید با زمان خودش مقایسه کنید. به نظر من با پیشرفتی که کشورهای دیگر داشته‌اند همین که ما الان از تیم‌های قدرتمند آسیا هستیم بسیار مهم است و نشان از استعداد بازیکنان دارد. ما در سطح مدیریت مشکل داریم اما استعدادهای خوبی داریم.

* شما فکر می‌کنید قبل از جام جهانی ۹۸ آیا تیم ملی آن امکانات و شرایط لازم برای آماده سازی را در اختیار داشت؟

بله همه چیز برایمان فراهم شده بود. شرایط عالی نبود اما هر چیزی که نیاز داشتیم داشتیم. دوران جنگ را پشت سر گذاشته بودم و از دوران سازندگی هم گذشته بودیم و مردم به آرامش رسیده بودند. این آرامش به فوتبال هم منتقل شده بود. اگر فکر می‌کنید سال‌های قبل از ۹۸ چرا به جام جهانی نرفتیم به این دلیل است که کج سلیقگی‌هایی وجود داشت. پیش از جام جهانی ۹۸ دکتر الهی قمشه‌ای چندین بار برای ما صحبت کرد. چون مسائل روانی بسیار مهم بود.

* پیش از جام جهانی ۹۸ آقای ایویچ برکنار شد و جلال طالبی هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت. آیا این تغییرات صرفا بخاطر شکست برابر رم بود یا برخی می‌گفتند که مربی ایرانی روی نیمکت تیم ملی در جام جهانی بنشیند.

مقطعی آقای آصفی سرپرست تیم ملی شد و در ادامه آقای طالبی آمدند. وقتی آقای طالبی آمد من شک کردم که شاید تغییراتی در کار باشد. متاسفانه از جایی که ما نمی‌دانستیم کجاست تصمیم گرفتند آقای طالبی سرمربی تیم ملی شود. نمی‌دانیم آیا فدراسیون تصمیم گرفت یا از جای دیگری بود؟ حتی با ما به عنوان بزرگتر تیم هم مشورت نکردند. من فکر می‌کردم در سطح سرپرستی این تغییرات ایجاد می‌شود و در سطح سرمربی نخواهد بود.

نادر محمدخانی‌: کاش علی پروین سلطان می‌ماند/ توهین‌های منافقین ما را تهییج کرد

* ما در جام جهانی ۹۸ آمریکا را شکست دادیم و اولین برد ایران در جام جهانی را به دست آوردیم، این پیروزی بخاطر شرایط احساسی قبل از مسابقه به دست آمد؟

ما برای نسلی بودیم که اگر مساوی می‌کردیم و به رختکن می‌رفتیم جورابهایمان را در نمی‌آوردیم. رابطه بین بازیکنان و مردم هم بسیار صمیمی بود. بازیکنان خوبی هم در آن مقطع در تیم ملی حضور داشتند. در آن بازی ترس عجیبی بین بازیکنان آمریکا افتاده بود. اگر نتایج قبل از بازی ما را با نتایج آمریکا مقایسه می‌کردید عملا شانسی برای پیروزی نداشتیم و از نظر نفرات هم آن‌ها در لیگ‌های معتبر بازی می‌کردند. روزی که قرار بود بازی برگزار شود وقتی داشتیم از تونل منتهی به زمین وارد زمین می‌شدیم بازیکنان ما به یکدیگر روحیه می‌دادند و می‌گفتند با قدرت بازی کنید اما بازیکنان آمریکا قد و بالای بازیکنان ما را می‌دیدند.

* آمریکایی‌ها از چه ترسیده بودند؟

نمی‌دانم اما این موضوع را حس کردم که ترسیده بودند. افرادی از گروه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به اطراف ورزشگاه آمده بودند که با بلیت‌های رایگان و پول تو جیبی وارد ورزشگاه شدند و بعد از استقرار در گوشه‌ای به بازیکنان توهین می‌کردند. توهین‌های آن‌ها باعث شد که بازیکنان ما تهییج بشوند تا روی آن‌ها را کم کنند. وقتی سرود تیم ملی پخش می‌شد آن‌ها فریاد می زدند و بی احترامی می‌کردند. همین موقع بازیکنان می‌گفتند باید بازی خوبی انجام بدهیم و روی آن‌ها را کم کنیم. یک ایرانی اگر کار به اینجا برایش بکشد از همه وجودش زحمت می‌کشد که روی حریف را کم کند. همه بازیکنان دلشان با مملکت‌شان بود. این تهییج هم به بازیکنان انرژی داد و آن بازی دیدنی را انجام دادیم.

* در اواخر این دیدار شما از بازی تعویض شدید و بعدها آقای جلال طالبی گفت که شما را به اشتباه تعویض کرده است.

من به عنوان بزرگتر تیم تلاشم این بود که به تیم کمک کنم. در حین بازی اشاره کردم که یکی از بازیکنان را عوض کنند اما دستیار آقای طالبی به اشتباه به او گفت که نادر محمدخانی خسته شده است و تعویضش کنید. در حالی‌که شرایط بدنی خوبی داشتم تعویض شدم. وقتی تابلو بالا رفت و شماره پیراهن خودم را دیدم واقعا تعجب کردم اما دیگر نمی‌توانستم کاری انجام دهم و از زمین مسابقه خارج شد.

* بعد از پیروزی برابر آمریکا جلال طالبی گفته بود جو تیم طوری بود که اگر می‌گفتند همین الان وسایل‌تان را جمع کنید و به ایران بازگردید همه حاضر بودند چنین کاری انجام بدهند و برابر آلمان هم بازی نکنند. یعنی انگار جام جهانی برایشان تمام شده بود.

من نمی‌دانم کسی چنین حرفی زده است یا نه؟ اما در هتلی که ما مستقر بودیم دلالان زیادی رفت و آمد کردند. حتی آقای فیلیکس ماگات آمد و با من صحبت کرد و وقتی من به او گفتم که ۳۵ ساله هستم روی صندلی‌اش کمی پایین آمد و با تعجب خندید. آن‌ها بازیکنانی را انتخاب می‌کردند که از سن و سال پایینی برخوردار باشند تا روی آن سرمایه گذاری کنند.

* آیا فکر می‌کنید شرایط سیاسی و روحی روانی که در بازی ایران در برابر آمریکا در جام جهانی ۹۸ رقم خورده بود این بار هم روی تیم ملی تاثیر مثبت خواهد گذاشت، این بار هم در مصاف با آمریکا تاثیر خواهد گذاشت؟

اگر بگویم نه دروغ گفته‌ام. فکر می‌کنم بازیکنان هم باید با هوشیاری کامل بازی کنند. همانطور که ما درباره آمریکا صحبت می‌کنیم. آن‌ها هم درباره ما صحبت می‌کنند. الان بازیکنان ما در شرایطی هستند که مثل یک جوان با تجربه هستند.

* در جام جهانی ۹۸ برابر آلمان بازی کردید و در حالی که نیمه اول را مساوی به رختکن رفتیم در نیمه دوم شکست خوردیم.

بعد از پیروزی برابر آمریکا شور و هیجانی که در تیم ایجاد شده بود و حتی در برخی از کشورها نظیر فرانسه مسلمانان خوشحالی می‌کردند باعث شده بود جو تیم ملی بسیار خوشحال باشد. برای بازی با آلمان ما به شهر مون‌پلیه رفته بودیم که یک شهر ساحلی بود. در آنجا ارتباط ما با مردم هم بیشتر شده بود چون در اردوی ما شرایط به نحوی بود که کسی اجازه حضور در اردوی تیم را نداشت. شور و هیجان برد برابر آمریکا شرایط را طوری کرده بود که انگار جام برای ما تمام شده است. انگار که کاپ قهرمانی را به ما داده‌اند. ما فکر می‌کردیم انگار مرحله بعدی وجود ندارد و بازی‌های ما فقط سه دیدار است. حتی اسپانسر برای سه دیدار ما لباس و کفش فرستاده بود. انگار همه چیز تمام شده بود.

* درباره بازی برابر آلمان گفته شده وقتی نیمه اول صفر – صفر شد رئیس فدراسیون فوتبال آلمان به رختکن این تیم می‌رود و نسبت به عملکرد بازیکنانشان اعتراض می‌کند. شما چیزی درباره این موضوع شنیده‌اید؟

چنین چیزی را نشنیده بودم اما در نیمه اول سه بازیکن آلمان کارت زرد گرفتند و کلینزمن هم آمد تور دروازه را تکان داد. شما ببینید وقتی کاپیتان آلمان چنین کاری می‌کند، چقدر تحت فشار است. ما فرصت‌های خوبی داشتیم اما روی بی تجربگی نتوانستیم گلزنی کنیم. هنوز هم اجازه نمی‌دهند که ما برابر تیم‌های خوب بازی کنیم. شاید پشت پرده اجازه نمی‌دهند که تیم ملی با تیم‌های خوب دنیا بازی کند.

* وقتی حمید استیلی به آمریکا گل زد چه حسی داشتید؟

نمی‌توانید برای آن خوشحالی نمونه پیدا کنید. فکر می‌کنم از روی خط ۱۸ قدم با سر به توپ ضربه زد. به ندرت پیدا می‌کنید که یک نفر از روی خط محوطه جریمه ضربه سر بزند و توپ به گوشه دروازه برود. این صحنه برای من استثنایی بود.

* همراه با تیم ملی با هدایت آقای پورحیدری به بازی‌های آسیایی بانکوک رفتید و به قهرمانی رسیدید، از آن بازی‌ها برایمان بگویید؟

بازی‌های خوبی برگزار شد و ما هم برای قهرمانی رفته بودیم. نسل تیم ملی هم تغییر کرده بود، من با سه نسل فوتبال ایران بازی کردم، یاد و خاطره منصور پورحیدری همیشه در قلب من زنده است. او بسیار با شخصیت و متین بود. وقتی هم سرمربی تیم ملی شد فرصت زیادی به دست نیاورد. خاطرم می‌آید در یک بازی برابر عمان من به اشتباه پاس رو به عقب دادم که فشار زیادی برای آقای پورحیدری ایجاد کرده بودم تصمیم داشتم در همان موقع از تیم ملی خداحافظی کنم چون سال‌های آخر فوتبالم بود. با بازیکنان تیم ملی صحبت کردم و گفتم دست به دست هم بدهیم و قهرمان بشویم چون اگر قهرمان بشویم از همین تیم نفراتی به باشگاه‌های مختلف می‌روند. در آن مسابقات من ۱۱ پاس گل دادم و همه تیم‌ها را شکست دادیم. در بازی فینال هم دو بر صفر پیروز شدیم که علی کریمی یکی از گل‌ها را به ثمر رساند.

* سال ۱۳۷۸ از فوتبال خداحافظی کردید و برایتان با تیم منتخب آسیا بازی خداحافظی برگزار کردند. از آن دیدار هم بگویید؟

اواخر فوتبالم با یک پیشنهاد باشگاه نادیه القطر مواجه شدم و به این تیم پیوستم و سه ماه برایشان بازی کردم. این تیم هم در انتهای جدول حضور داشت که آن را به بالای جدول آوردیم. در ادامه با یک مصدومیت روبرو شدم که از طریق یک کلینیک در قطر پایم را مداوا کردم. سن و سالم بالا رفته بود و تصمیم گرفته بودم از فوتبال خداحافظی کنم. البته آقای پورحیدری به من می‌گفت این کار را نکن اما می‌گفتم سنم بالا رفته و برایم زور دارد یک جوان توپ را به کنارم بیندازد و برود. مشورت‌هایی انجام دادم و در نهایت از فوتبال خداحافظی کردم. لطف فدراسیون هم شامل حال ما شد و بازی خداحافظی برگزار شد.

*  شما از بهترین مدافعان فوتبال ایران بودید. به نظر شما بازی کردن مقابل کدام مهاجم سخت بود؟

همه خوب بودند و نمی‌توانم نام کسی را ببرم. البته آرش نوآموز واقعا مهاجم خوبی بود. او مهاجم نبود اما اصلا نمی‌شد توپش را بگیری.

* بهترین دروازه‌بانی که اگر درون دروازه بود شما خیالتان راحت بود که اگر توپ بگذرد او می‌گیرد؟

احمدرضا عابدزاده.

* از بهترین مدافعانی که کنارتان حضور داشت کدام فرد را نام می‌برید؟

کاظم سیدعلیخانی خیلی به من یاد داد.

* بهترین سرمربی که با او کار کردید چه کسی بود؟

فریدون عسگرزاده و نایب رویین دل.

* به عنوان سوال آخر الان در انگلیس چه شغلی دارید و چه فعالیتی انجام می‌دهید؟

شغل سختی دارم که در عمرم انجام نداده بودم و به آن افتخار می‌کنم که سرم بالا است، نمی خواستم در این ناملایمات فوتبال غلت بخورم. من راننده ماشین‌های سنگین هستم در حالیکه وقتی در ایران بودم ماشین نداشتم. روزهای اول که به انگلستان رفته بودم زبانم ضعیف بود و مجبور بودم برای کارم سوال و جواب‌ها را حفظ کنم. الان هم زندگی خوبی دارم و خانه‌ای خریده‌ام. البته یک مدرسه فوتبال کوچک هم دارم که ۳۰ نفر در آن عضویت دارند و با آنها کار می‌کنم.

ویدئوی گفت‌وگوی نادر محمدخانی را اینجا ببینید.

انتهای پیام

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا