«قوی سپید در پرواز؛ انزلی در اوج»

شهر به وجد آمده، مرداب بوی غرور گرفته و موجها این بار نه به ساحل، که به دل مردمان انزلی سلامی پرشکوهفرستادهاند.
ملوان، قوی سپیدِ فوتبال ایران، دوباره بال گشوده و آسمان نیمهنهایی را شکافته تا پس از ۱۴ سال، فینال جام حذفی رابه بندرانزلی هدیه کند؛ شهری که همیشه عاشق بوده و حالا مزد عاشقانهاش را گرفته است.
چه باشکوه بود این صعود، چه سزاوارانه و باوقار. پیروزی بر گلگهر صرفا بک برد نبود، بلکه ادای احترام به سالهاریشه، اصالت، غیرت و شرافتی بود که در تار و پود ملوان تنیده شده است.
تیمی که با تاریخش زندگی میکند؛ با نامهایی چون سیروس قایقران، که هر شوتش ضربان قلب هزاران انزلیچی بود،و بهمن صالحنیا، مربیای که هنوز در چلهی خاطرههاست.
مازیار زارع، خود از نسل همین خاک و شور، با تیمی جنگنده و شایسته، شادی را به انزلی بازگرداند؛ همان شادیای کهبا حذف سپاهان پرستاره آغاز شد و حالا به قلهی فینال رسیده است. ملوان نه تنها مرحله نیمهنهابی را پشت سرگذاشت،بلکه شرف، ریشه و اصالت فوتبال پاک ایرانی را یک بار دیگر فریاد زد.
در این روزها که فوتبال نیاز به قصههای ناب دارد، قوی سپید از دل مرداب برخاست تا یادمان آورد فوتبال فقط گل و پاسنیست؛ فوتبال شور است، عشق است، وفاداری است. و چه تیمی شایستهتر از ملوان برای قصهگویی این داستان؟
فینال در راه است؛ استقلال یا صنعت نفت آبادان، هر دو پرافتخار و پرهوادار. اما هرکه بیاید، در کنار ملوان، فینالیخواهد ساخت که در حافظهی فوتبال ایران حک خواهد شد.
این ملوان، قوی سپیدِ همیشه جوانمرد، دوباره پرواز را معنا کرد. این شهر، بندرانزلی، دوباره عاشقانه در فوتبال تنفسمیکند.
و این مردم، مردم دریا و دل، دوباره غرور را زندگی میکنند.





