فروزان آصف نخعی: برای اثبات اینکه برخی ایرانیان اهل غلو در روایات تاریخی هستند، مثال و نمونهی زیادی میتوان پیدا کرد. غلوهایی که بیشترشان با هدف گردن نگرفتن قصور انجام میشود.یک مشت به عنوان نمونهای از خروار خلقیات ما ایرانیان در نپذیرفتن مسئولیت تاریخی خودمان، ماجرای «خدعه»ای است که به امام خمینی نسبت داده شده مبنی بر این که ایشان در نوفل لوشاتو چیزی گفت و در ایران به گونه ای دیگر عمل کرد. از مواردی که ایشان بر آن تاکید کرده بودند ایجاد «جمهوری» همانند همه کشورهایی است که در آن ها جمهوری جریان دارد. «اما جمهوری به همان معنایی که همه جا جمهوری است، اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری شده، اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخاب با ملت است؛ طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست». (صحیفه امام، ج۴، ص۴۷۹) یا « در اسلام، دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام، هم در بیان عقاید و هم در اعمال، مادامی که توطئه در کار نباشد.» آیا واقعا رهبر فقید در نوفل لوشاتو فقط برای تهییج مردم قول جمهوریت و دموکراسی داد و در عمل خلاف آن حرکت کرد؟
نخستین بار در صحت این ماجرا آن جایی به شک افتادم که به آرشیو نشریات اپوزیسیون ابتدای انقلاب مراجعه کردم. دولت بازرگان سراسر جاده صاف کن امپریالیست معرفی می شود و جایی برای هیچ گونه گفت و گویی هم نیست. با مراجعه به نشریات ابتدای انقلاب اسلامی سال ۵۷ روشن می شود که گروه های سیاسی رخداد حاکمیت اسلام سیاسی را به رسمیت نمی شناسند و در نهایت خود را بهترین و شایسته ترین نیرو برای جایگزینی وضعیت موجود می دانند و برای سقوط آن لحظه شماری می کنند.
درست سه ماه از پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷ نگذشته آتش جنگ داخلی در گنبد و ترکمن صحرا شعله می شود. گزارش روزنامه اطلاعات روز پانزدهم فروردین ۱۳۵۸ در باره حوادث گنبد حاکی است که «در ادامه تیراندازی شدیدی که طی ۴۸ساعت گذشته در گنبدکاووس جنگ زده و ناآرام رخ داد تعداد کشته شدگان برخوردهای خونین این شهر به ۴۰نفر رسید.»
بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در روز ۲۳ بهمن، فدائیان خلق به شهربانی گنبد حمله و نیروهای حاضر در پاسگاه را خلع سلاح کردند. در اوایل اسفند هم هیئت سه نفری متشکل از نقی حمیدیان، عباسهاشمی، ناهید قاجار از طرف سازمان چریکهای فدایی خلق برای سر و سامان دادن به فعالیتهای هواداران این سازمان در مازندران و ترکمنصحرا به منطقه اعزام شدند و چندی نگذشت که ستاد خلق ترکمن تشکیل شد. آیتالله طالقانی طی پیامی به مردم ترکمن ضمن محکوم کردن نغمههای تجزیهطلبانه دشمن خواستار ترک هر نوع درگیری و دشمنی و برخورد قهرآمیز و تعرض و دخالت نظامی از جانب هر فرد و یا گروهی شد.
به طور طبیعی هشدار آیت الله طالقانی حاکی از آن بود که ایشان به خوبی آگاه است که هر نوع خشونت، توسعه و دموکراسی را از کشور دور می کند. بلافاصله لهیب جنگ داخلی در اقصا نقاط کشور شعله ور شده و کشور به دامن جنگ داخلی و تروریسم می غلطد. سوال آن است روشنفکرانی که اذعان داشتند دارای تحلیل تاریخی پیشرفته هستند، چرا به دامی افتادند که دشمنان ایران برایشان گسترده بودند؟ و پیامدهای چنین دامی چه بود؟
پر بیراه نیست که جنگ داخلی پروژه آزادی را به تعویق انداخت. به عبارت دیگر جنگ داخلی، و سپس جنگ تحمیلی دو رخدادی بودند که فضای سیاسی کشور را در دو حوزه امنیتی و نظامی تعمیق و تشدید کرده، و پروژه پیشرفت و توسعه کشور و به دنبال آن تحقق دموکراسی را به امری جانبی تبدیل کردند. مسعود رجوی در پاسخ به اشرف دهقانی که می خواست در کردستان جنگ داخلی را رهبری کند، می گوید که قدرت رهبری ایران آن قدر زیاد است که چشم به هم زدنی طومارتان را در هم می پیچد. (نقل به مضمون) با این همه خود نیز به توهم قدرت وارد دامی می شود که اشرف دهقانی را از آن پرهیز داده بود آن هم به بدترین شکلی: غلطیدن به دامن دشمن ملت ایران صدام حسین.
اما سوال محوری تر آن بود که آیا برای رهبری که سال ها کشورش را برای رهایی از جنگ داخلی و خارجی،هدایت می کند، تا چه اندازه این امکان فراهم است که تا جمهوری و دمکراسی را به همان معنایی که در دیگر کشورهاست محقق سازد؟ آیا روشنفکران و روشن ضمیران پاسخ چنین سوالی را نمی دانند؟ آیا نمی دانند رفتن از سیاست های تقابلی به حاکمیت سیاست های تعاملی در این دست از کشورها بسیار دشوار می شود و غرب هم با دامن زدن به آتش جنگ ها، مایل نیست در صلح و آرامش چنین الگوهایی در کشورهای جهان سوم ایجاد شود؟ به طور قطع پاسخش را می دانند. به درستی می دانند که خدعه ای در کار نبوده است. و به ویژه در تمام انتخابات های دوران ایشان و زمان جنگ، حتی به بهانه شرایط جنگی برای یک دوره انتخاباتی مبتنی بر حذف رقیب، و مبتنی نظارت استصوابی برگزار نشد.
مردم به درستی صداقت رهبرشان را حس می کردند، و الا چرا در روز نخست وفات ایشان باید همانند روز محشر از چندین سو سیاه پوشان به محل آخرین دیدار و وداع روان شوند؟ و البته همان میراث اوست که امید به احیای مردمسالاری دینی را با وجود دو انتخابات گذشته در ایران زنده نگاه داشته است.
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۱۶