نخ تسبیحِ حزب توده و محمدرضا پهلوی
سیاستمداری مطیع و خوشفکر که توانست در نمایشنامهای از پیش تعیین شده توسط محمدرضا شاه نقش دبیرکل حزبی را بازی کند که این حزب توانست در داخل و خارج از مجلس شورای ملی نقش حزب مخالفان شاه را به خوبی بازی کند و با جذب اعضای طرد شده حزب توده از حاکمیت، سندیکاهای سیاسی و کارگری این حزب را مطیع پهلویِ پسر کند.
به گزارش سیمای وطن، امروز ۲۶ اردیبهشت شصت و پنجمین سالروز تاسیس حزب مردم به ریاست اسدالله عَلَم در سال ۱۳۳۶ است.
ساموئل هانتینگتون، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد آمریکا و مبدع نظریه برخورد تمدنها، در آن سوی جهان نظریه تاسیس احزاب دولتساخته را مطرح کرد و در این سوی جهان، مورد اقبال محمدرضا پهلوی قرار گرفت.
او در یکی از سخنرانیهایش در توضیح چرایی تشکیل احزاب دولت ساخته در جمع سناتورهای مجلس شورای ملی گفت: «مفهوم دموکراسی، آزادی مردم در اظهار عقیده و تشکیل احزاب است، حالا که احزاب را تشکیل دادهایم، دموکراسی داریم.»
محمدرضا همچنین در جای دیگری گفت: «در اجتماع ما که براساس رژیم پارلمانی و دموکراتیک اداره میشود [اساس کار بر محور] سیستم دوحزبی، حزب موافق دولت و حزب مخالف دولت [قرار دارد].»
پهلویِ پسر در دیدار دکتر نصرتالله کاسمی، دبیرکل حزب اکثریت ملّیون که مدت کوتاهی بعد از حزب اقلیت مردم تأسیس شد اظهار کرد: «سالها فکر میکردم که به چه دلیل نظام مملکت در شهریور ۱۳۲۰ طی ۴۸ ساعت طوری متلاشی شد که سربازها با لباس کهنه و پای برهنه … در کوچه و بازار تقاضای کمک میکردند … بعد دریافتم که در داخل مملکت تشکیلات و سازمانی وجود نداشت که پایه و اساس محکمی متکی به افکار مردم داشته باشد که بتواند در روزهای سخت تشکیلات موجود را نگه دارد و نگذارد متلاشی شود. ازاینرو به فکر افتادم که باید در مملکت تشکیلات حزبی ایجاد شود تا منظورم عملی گردد. قبلاً حزبی تشکیل شده (حزب مردم) که حزب اقلیت است، حالا باید حزب اکثریت تشکیل شود و این کار به عهده شماست.»
تولد
محمدرضا شاهِ ۳۴ ساله و دربارش در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا همکاری نزدیک کرد تا با برداشتن دکتر محمد مصدق از سر راه، طومار حزب توده، جبهه ملی و جمعیت فداییان اسلام را در هم بپیچد.
شاه جوان ایران اما برای پیاده کردن این ایدئولوژی، دستور تشکیل دو حزب دولتساخته و مطیع در پوشش و ظاهر دموکراتیک را داد و دو تن از سیاستمداران کهنهکار دهه ۱۳۳۰ محمدرضا را در پیاده شدن این ایده که «تنها راه ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه، ایجاد حزب دولتی منضبط است» یاری کردند.
اولین سیاستمدار کهنهکار، اسدالله عَلَم، وزیر کشور دولتِ حسین علاء بود که دو بعد از اسفند ۱۳۳۵ که سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ساواک – در دوره وزارت کشور خودش تاسیس شد، حزب مردم را با همراهی پروفسور یحیی عدل، پرویز ناتل خانلری، موسی عمید، حسن ستوده تهرانی و احمد فرهاد تاسیس کرد و خود، دبیرکل آن شد.
چند ماه بعد، منوچهر اقبال دومین سیاستمدار کارکشته پهلوی که در ۱۵ فروردین ۱۳۳۶ به عنوان پانزدهمین نخستوزیر محمدرضا شاه پهلوی منصوب شد «حزب ملّیون» را تاسیس کرد و دکتر نصرتالله کاسمی را به عنوان دبیرکل حزب انتخاب شد.
حزب ملّیون جناح اکثریت و موافق دولت و حزب مردم جناح اقلیت و مخالف دولت، ترکیب مجلس بیستم را تشکیل دادند.
حزب مردم از تیر ۱۳۳۶ کار عضوگیری را آغاز کرد. در یکی از نخستین گزارشهای ساواک از رایزنیهای چند مرحلهای دستاندرکاران حزب مردم برای تأسیس زیر آمده است: «در مرحله نخست اسامی جمعی از افراد تحصیلکرده و خوشنام که دارای افکار روشن بوده و وطنپرستی و شاهدوستی خود را در مراحل مختلف به ثبوت رسانیدهاند تهیه شد. در مرحله دوم درباره هر یک از این افراد مطالعات کافی به عمل آمد. با تیمسار سرلشکر تیمور بختیار، رییس وقت ساواک هم نسبت به سوابق هر یک مشورت شد و چند مرتبه هم مراتب به عرض جناب آقای منوچهر اقبال نخستوزیر رسید که نسبت به اشخاص نظر خود را بدهند تا به عنوان مؤسس، حزب را تشکیل دهند.
در مرحله سوم با بعضی از این اشخاص تماس گرفته شد تا میزان حسن استقبال آنها ارزیابی گردد که بعد از این بررسیها، اشخاص زیر برای تشکیل حزب مناسب تشخیص داده شدند. آقایان دکتر هدایتی، سرداری، پورهمایون، صورتگر، فرهاد، کیهانی، راد، کاسمی، خانبابا بیانی، پیرنیا، عسکری، ستوده و ابوالضیاء همچنین آقایان سردار فاخر حکمت، صارمی، عرب شیبانی و مهندس فروغی. در مرحله چهارم برای تهیه مرامنامه ۲۶ فقره مرامنامههای مختلف تحت مطالعه قرار گرفت و چند مرامنامه احزاب ممالک خارجی مطالعه شد و طرح مرامنامه هم تدوین گردید.»
دوره چهار ساله فعالیت حزب مردم با دبیرکلی اسدالله عَلَم، درخشانترین دوره فعالیت این حزب محسوب شد.
اسدالله
اسدالله در سال ۱۲۹۸ در اواخر سلطنت احمدشاه در بیرجند به دنیا آمد و در ۵-۶ سالگی مکتبدار خصوصی، خواندن و نوشتن فارسی، عربی، انگلیسی و فرانسه به او آموخت.
او در سال ۱۳۱۳ به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه عالی کشاورزی کرج درس خواند و دیپلم گرفت و ادامه تحصیلش را در همانجا گذراند و در پنجم مرداد ۱۳۲۱ لیسانس کشاورزی گفت.
عَلم در خاطرهای از ازدواج در کتاب خاطراتش نوشت: «پدرم پیشنهاد رضا شاه پهلوی مبنی بر ازدواج با دختری از خاندان قوامالملک شیرازی را ناغافل داد و من حیرت زده در پی فهمیدن چرایی مطرح شدن این پیشنهاد، استدلالهای پدر را گوش و در نهایت خواستهاش را اجابت کردم.
به این ترتیب اسدالله در سال ۱۳۱۸ با ملکتاج ازدواج کرد و رودابه و ناز در سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۶ به دنیا آمدند. قبل از تاجالملوک، محمدعلی برادرش با اشرف پهلوی وصلت کرده بود و پای اسدالله به دربار پهلوی باز شده بود.
عَلم از ملاکان بزرگ جنوب خراسان بود. اسدالله در مدرسه عالی فلاحت کرج دیپلم گرفت و در بیرجند سرپرستی املاک پدرش را به عهده داشت که طی سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۶در کابینه احمد قوام ملقب به قوامالسلطنه به فرمانداری کل استان سیستان و بلوچستان منصوب شد و در سال ۱۳۲۸ به دستور محمدرضا شاه عهدهدار وزارت کشاورزی کابینه ساعد مراغهای شد. او از این دوره در اکثر کابینههای دوره پهلوی سمت وزیر داشت.
عَلم در سال ۱۳۳۱ سرپرست املاک و مستغلات پهلوی شد و در دوره نخستوزیری دکتر محمد مصدق طی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ از دربار رانده شد و سراغ املاک خود در بیرجند رفت اما بعد از پیروزی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر به دستور محمدرضا پهلوی به سمت سرپرست املاک و مستغلات پهلوی منصوب شد تا در تاریخ هفدهم فروردین ۱۳۳۴ در کابینه حسین علا وزیر کشور شد و تا تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۳۶ در این سمت باقی ماند.
از این زمان عَلم محرمترین افراد نزدیک به شاه و متنفذترین فرد سیاسی در دربار محمدرضا پهلوی بود به همین دلیل شاهِ پهلوی او را مامور تشکیل حزب مردم کرد.
عَلم از همان آغاز برای جذب اشخاص متنفذ به منظور عضویت در حزب و حتی ائتلاف با احزاب دیرینهای چون حزب زحمتکشانِ مظفر بقایی تلاش بسیاری کرد. او از یکسو با استفاده از نفوذ اجتماعی خود و وابستگی خاندانش به سلطنت و از سوی دیگر با تشکیل جلسات بزمگونه در منزلش توانست در جذب عدهای از شخصیتهای سیاسی و علمی نظیر پرویز ناتل خانلری، علینقی کنی، مهندس مهدی شیبانی، جهانگیر تفضلی و حتی رجالی با گرایشهای چپ از جمله محمد معتضد باهری و رسول پرویزی در تأسیس حزب مردم بهره ببرد.
او علاوه بر آنان، افراد عالیمقام دیگری نظیر مصطفی صاحب دیوانی، دکتر احمد فرهاد، پرفسور یحیی عدل، جمشید اعلم را به این جمع پیوند داد.
دبیرکلی
از مهمترین اقدامات عَلم در دوران دبیرکلی حزب مردم، برگزاری اولین کنگره حزب بود. این کنگره به مدت سه روز از ۲۶ تا ۲۹ دی ۱۳۳۸ در تهران برگزار شد. او در قطعنامه کنگره حزب مواردی چون «حکومت مشروطه سلطنتی، اجرای اصول قانون اساسی، تأکید بر بهبود زندگی عمومی مردم، اصلاحات ارضی، توسعه صنعتی کشور، رد مداخله بیگانگان در امور داخلی کشور و رسیدگی به وضعیت کارگران» را به تصویب رساند.
عمدهترین فعالیت عَلم در این دوره تلاش برای جذب ناراضیان حکومتی به حزبش بود. او با توجیه فعالیت در مقام حزب اقلیت و منتقد حزب حاکم یعنی حزب ملّیون به سراغ افراد مخالف از گرایشهای مختلف سیاسی رفت. در این زمینه موفقیت او در جذب تعدادی از اعضای سابق حزب توده در خور توجه بود.
حسین فردوست، دوست صمیمی دوران کودکی محمدرضا پهلوی در مدرسه نظام و برجستهترین چهره اطلاعاتی دوران حکومت پهلوی در خاطراتش از تودهایهای جذب حزب مردم شده به عنوان «تودهایهای انگلیسی» یاد کرده و به طور مشخصی از باهری و رسول پرویزی نام برد.
به دنبال همین تعامل علم با حزب توده بود که جمعی از زندانیان سیاسی حزب که در سالهای قبل به اتهام براندازی رژیم دستگیر شده بودند با فراخوان آزاد شدند و به عضویت حزب مردم در آمدند. رژیم با این ترفند با اغماض از عملکرد گذشته مخالفان، بر آنها منّت میگذاشت و از طرف دیگر با به عضویت در آوردن آنان در حزب مردم، ضمن استفاده از تجارب سازماندهی و حزبی آنان، کنترل فعالیت آنها را به دست میگرفت و با دادن امتیازاتی، آنان را به افراد وفادار رژیم تبدیل میکرد.
علم با استقبال از درخواست عضویت تودهایها در یکی از سخنرانیهایش در میتینگ حزبی در شیراز گفت: «جوانهای روشنفکر و تحصیلکرده ما، اگر در گذشته ندانسته با پذیرفتن مرام حزب توده و عضویت در آن حزب مرتکب اشتباهاتی شدهاند، اینک میتوانند به جبران مافات، با پذیرش عضویت حزب مردم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، خود را آماده سازند.»
ساواک در گزارشهایش نوشت:«حضور این افراد در حزب مردم به سرعت برنامههای آن را تحتالشعاع قرار داد و آنان توانستند میزان قابل ملاحظهای دیسیپلین حزبی برقرار سازند» و جایگاه حزب مردم را در رقابت با حزب ملّیون ارتقا دهند. مدتی بعد همین افراد، جناح چپ حزب مردم را به رهبری محمد معتضد باهری تشکیل دادند. این جناح طی سالهای اولیه فعالیت حزب، بهرغم اتهام وارده از سوی جناح راست حزب مبنی بر سوابق خیانتکارانه آنها در سالیان قبل، توانستند با حمایت مستقیم علم، گامهای زیادی در جهت احقاق حقوق کارگران بردارند.
جذب کارگران و تشکلات صنفی و کارگری به حزب مردم به حدی افزایش یافت که به دنبال الحاق رسمی «شورای همکاریهای سندیکای کارگری» که از تشکلهای بزرگ کارگری با ۶۰ هزار عضو محسوب میشد به حزب مردم، سخن از تغییر نام حزب مردم به «حزب کارگر» به میان آمد. البته فعالیتهای فراکسیون پارلمان حزب مردم در احقاق حقوق کارگران و بهویژه تصویب طرح قانون کار در مجلس عامل عمده این رویکرد بود.
سندیکای کارگران راهآهن، سندیکای کارگران کارخانه سیمان، شرکت واحد اتوبوسرانی، اتحادیه فروشندگان جراید، اتحادیه رانندگان، کارگران کورهپزخانهها، صنف نانوایان از جمله سندیکاهای کارگری بودند که به حزب مردم پیوستند. از میان این تشکلها، سندیکای کارگران کارخانه سیمان از لحاظ کثرت عضو و تودهای بودن اکثر اعضای آن اهمیت خاصی داشت.
با پیوستن این سندیکا به حزب مردم فقط روزانه ۱۰۰ نسخه روزنامه «اندیشه مردم» ارگان حزب مردم در این کارخانه توزیع شد. در این میان بعضی از تشکلهای کارگری نظیر «کارگران کارخانجات تهران» با دارا بودن ۱۰۰۰ عضو با وجود اعلام پیروی از حزب مردم در امور سیاسی، به خاطر بعضی مصالح از عضویت در این حزب خودداری کردند.
علاوه بر تشکلهای کارگری، بعضی گروههای سیاسی نظیر جمعیت آزادی به دبیرکلی حسن ارسنجانی، گروه راما، جمعیت برادران متفق و جمعیت گاودارها و همچنین بعضی انجمنهای محلی از جمله شورای محلی کوی افسریه و انجمن محلی جوادیه نیز به حزب مردم پیوستند. در کردستان نیز عدهای از فعالان سیاسی کرد، با عضویت در این حزب و در پوشش جلسات حزبی نظریات و برنامههای قومگرایی مورد نظر خود را اشاعه دادند.
بدینترتیب اسدالله علم، پس از اقدام تاریخی خود در تأسیس و تثبیت سازمانهای حزب مردم و کمیسیونهای مربوط به آن، به دنبال شکست این حزب در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۳۹ بهویژه اتهام وارد شده به آن درخصوص تبانی با حزب حاکم ملّیون که به لغو انتخابات منجر شد، از دبیرکلی حزب استعفا داد زیرا برای رسیدن به آرزوی خود یعنی کسب پست نخستوزیری، ناکام ماند.
فرجام حزب
در نقاط قوت تاسیس حزب مردم، زد و بندهای پشت پرده و تقلبهای فراوان هر دو حزب مردم و ملیون برای پیروزی در رقابتهای انتخاباتی مجلس بیستم، در سال ۱۳۳۹ به اوج رسید. با ثابت شدن تقلب، حزب ملّیون که جناح اکثریت و حزب مردم که جناح اقلیتِ را رهبری میکردند، هر دو اعتبارشان را از دست دادند و این انتخابات از سوی وزارت کشور باطل شد.
دبیرکل هر دو حزب از دبیرکلی احزاب خود استعفا دادند و البته حزب ملّیون در پی برکناری منوچهر اقبال توسط محمدرضا شاه به کلی از بین رفت.
اما حزب مردم پوستاندازی کرد و با کنار رفتن اسدالله عَلَم از دبیرکل، سکان کار را به دست دکتر یحیی عدل و بعد علینقی کنی، ناصر عاملی و محمد فضائلی داد و این تغییر تاکتیک باعث شد تا سال ۱۳۵۳ در صحنه سیاسی کشور حضور داشته باشد.
حزب مردم در رقابتهای انتخاباتی مجالس شورای ملی در دورههای بیست و یکم، بیست و دوم و بیست و سوم در سالهای ۱۳۴۲، ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ به رقابت با حزب تازه تاسیس «ایران نوین» پرداخت و اقلیت هر سه مجلس را در اختیار گرفت.
این حزب در دوران حیات سیاسی خود با جناحبندیها و اختلافات بسیاری روبهرو بود و سرانجام در سال ۱۳۵۳ با برقراری نظام تک حزبی در ایران و تاسیس حزب رستاخیز ایران توسط محمدرضا شاه به کلی از بین رفت.
اعضای حزب مردم پس از کم رنگ شدن نقش سیاسی شان در تشکل سیاسی به نام کانون مترقی ایران ادغام شدند و با این کار زمینه سازماندهی قدرتمندتر چهرهی سیاسی و وابسته به دربار بیش از گذشته فراهم شد و دو نخست وزیر را بر آن داشت به همراه سایر دوستانشان در ۲۵ آذر ۱۳۴۲ حزب ایران نوین را تاسیس کنند و این حزب به بزرگترین و با نفوذترین حزب دولتی عصر پهلوی تبدیل کنند.
اسدالله عَلَم که رقیب و منتقد سرسخت امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت شاهِ پهلوی بود، پس از اعلام محمدرضا برای تاسیس حزب رستاخیز ایران و دستور به ادغام حزب ایران نوین و سایر احزاب دولتساخته در آن، نتوانست نفرت خود از هویدار را مخفی نگهدارد.
او در مجموعه خاطرات هفت جلدیش نوشت: «شاهنشاه واقعاً به حق باید متوجه همه جهات باشند. چنان که بلندپروازیها و گهخوریهای دولت و حزب اکثریت را نقش بر آب کردند. آخر به حزب ایران نوین چه ربطی دارد که در کنگره خود از تمام احزاب پیشرو و پسرو و کمونیست، غیرکمونیست و لیبرال و چنین و چنان دعوت کند؟ شاهنشاه آنچنان هوشیار هستند که حدی بر آن متصور نیست.»
منابع:
آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی پرونده ۱۵۵، ص ۲۱
محمود تربتی سنجابی، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، تهران، آسیا، ۱۳۷۵، ص ۲۹۵
جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، صص ۵۸۷ ــ ۵۸۶
پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، ۱۳۶۸، ج ۳، ص ۷۲