جواد مرشدی: رئیس جبهه اصلاحات تغییر کرد وبالاخره بهزاد نبوی که قبل از انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری از سوی مجمع عمومی نهاد اجماعساز اصلاحطلبان بعنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران انتخاب شده بود، پس از شکست جریان اصلاحات در انتخابات اسفند سال گذشته از این سمت کناره گیری کرد. در نهایت علیرغم اصرار جبهه اصلاحات به بازگشت او برای کرسی ریاست، اما با امتناع وی، بالاخره یکشنبه گذشته، اعضای جبهه اصلاحات «آذر منصوری» را به عنوان رئیس جبهه اصلاحات ایران انتخاب کردند. حالا مسئولیت خطیری به آذر منصوری واگذار شده و او باید با تلاش و همافزایی بتواند اصلاح طلبان را که بدنه اجتماعی پیشین خود فاصله گرفته اند، مجددا به صحنه سیاسی کشور وارد کند و سبد رای را به سمت آنها بچرخاند و البته مهیا شدن شرایط انتخابات آزاد و رقابتی هم متغیر دیگری است که در رقم زدن موفقیت یا عدم موفقیت رئیس جدید جبهه اصلاحات ایران. تاثیری تعیین کننده دارد. سوای اینها، دوگانگی جدی حامیان و مخالفان مشارکت انتخاباتی اصلاج طلب که مسیر دستیابی به تصمیمی واحد و فراگیر را ناهموار می سازد، از دیگر چالش های اساسی آذر منصوری است. «سیمای وطن» در گفت و گو با فیاض زاهد استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب به این موضوعات پرداخته که در ادامه می خوانید:
اخیرا خانم آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات شدند ،با توجه به این تحول، مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو پررنگ تر یا کمرنگتر خواهد شد؟
این موضوع بستگی به شرایط پیش رو دارد، اولا باید از زحمات آقای مهندس بهزاد نبوی با توجه به کهولت سن و لطماتی که متحمل شده بودند تشکر کرد، ایشان کار بسیار سختی را عهده دار بودند ودر واقع مهمترین کارشان حفظ یکپارچگی و پرنسیپ و ارزش های تئوریک جریان اصلاح طلب بود. اما بنظر می آید آنچه در سال ۱۴۰۰ رخ دارد، باید همه کسانی که مسئولیت مستقیمی در تحقق آن وضعیت داشتند، به فکر وادار سازد. بر اساس مشارکت نیمبندی که در انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت، این عده باید پاسخگو باشند؛ زیرا علیرغم آن که اصلاح طلبان رسما با صدور بیانیه ای، اعلام کردند که در انتخابات موضعی ندارند؛ ولی بعضی از گروههای سیاسی از نامزدی آقای همتی حمایت کردند؛ تاسفبارتر آن که در انتخابات ریاست جمهوری، موضع «سکوت» انتخاب شد ، ولی آقای خاتمی را وادار به حمایت از لیست شورای شهر کردند؛ این حرکت، خطایی استراتژیک بود. سال قبل من سرمقالهای در اعتماد نوشتم که منجر به کدورت شدیدی شد، عنوان آن سرمقاله، انجمن شاعران مرده بود و در آن به عکس منتشر شدهای از افطار اصلاح طلبان در حسینیه جماران اشاره کردم، همان افطاری که برخی نهادها به آقای خاتمی اجازه حضور ندادند. من با تفسیر آن عکس با توسل به تحلیل زبان بدن، توضیح دادم که چقدر از این عکس حاکی از بوی کهنگی، قدمت، ناکارآمدی و به روز نبودن به مشام می رسد.
هدف شما از نوشتن این سرمقاله گوشزد کردن برخی مسائل به اصلاح طلبان و حفظ انسجام بود؟
بله ،هدف من این بود که ما نیازمند یک بازنگری اساسی در تئوری و پراتیک هستیم، چون همچنان معتقدم جریان اصلاحات یکی از قوی ترین جریانات موجود در داخل و خارج از کشور است، هرچند انتقادات زیادی بر آن متصور است و البته خطاهای راهبردی و البته فراتر از آن ،آن پایگاه سابق را هم در افکار عمومی ندارند. اما همه جریانات سیاسی بهار، تابستان و پائیز و زمستان دارند، روزهایی مردم به آنها اقبال می کنند و روزهایی هم آنها را کنار می گذارند .
همانطور که شما اشاره کردید ،چند سالی است که اصلاح طلبان از اقبال عمومی سابق برخوردار نیستند ،آنها برای جذب بدنه اجتماعی و جلب اعتماد مردم باید چه کنند؟
وقتی مردم اقبال میکنند، احزاب باید از فرصت استفاده کنند و وقتی کنار گذاشته می شوند باید خودشان را بازسازی کنند؛ این موضوعی است که در همه احزاب قدرتمند دنیا رایج است. لذا تغییر آقای نبوی بهنظر میآید با توجه به اینکه خود ایشان به این موضوع تمایل داشتند و یکی دوبار هم استعفا داده بودند بد نبود، انتخاب آذر منصوری یک اتفاق جالبی است که باید آن را به فال نیک گرفت. پس از جنبش زن، زندگی، آزادی و جنبش مهسا، جبهه اصلاحات نشان داد که خودش را با تغییرات و مطالبات اجتماعی دارد هماهنگ میکند. البته اگر این هماهنگی به معنای پیروی کورکورانه باشد بسیار خطرناک و غلط است، اما اگر جنبش مهسا را یک متر و معیار قرار دهیم به این معنا که سطح مطالبات اجتماعی و سیاسی در ایران وارد یک مرحله نوینی شده و یکی از مهمترین ارکان جامعه ایران یعنی زنان خواستار سهم بیشتری از اثر گذاری در حوزه اجتماعی و سیاسی هستند، بهنظر میآید انتخاب آذر منصوری یک هم آوایی و همگرایی با این سطح از مطالبات اجتماعی است. وقتی امیدها برای حرکت نادرست براندازی رنگ می بازد و اپوزسیون بیرونی در همگرایی داخلی یا در بازتاب مطالبات داخلی ایران با شکست روبرو میشود، نیروهای درون ساختار سیاسی یا اصلاح طلبان همچنان میتوانند مورد وثوق قرار بگیرند و فکر میکنم خانم آذر منصوری رسالت بسیار سختی خواهند داشت.
با توجه به اینکه خانم منصوری دبیر کل حزب اتحاد هستند، آیا ایشان همه احزاب اصلاح طلب را مورد توجه قرار خواهند داد و یا بیشتر به پیشبرد اهداف حزب متبوع خود توجه خواهند کرد؟
این خطر آذر منصوری را تهدید می کند که بجای اینکه نماینده اجماع و معدل اصلاح طلبان با همه تنوع ها باشد، در شکل عضو حزب اتحاد نقش بازی کند. اگر دوست من آذر منصوری که برای ایشان بسیار هم احترام قائل هستم متوجه جایگاه جدید خود نشود، منجر به شکاف عمیقی در جریان اصلاحات خواهد شد. لذا توصیه من بهعنوان یک دوست به ایشان آن است که او امروز رهبر جریان اصلاحات است و جریان اصلاحات را باید هدایت کند و نکته دوم اینکه از شکل یک عنصر صرفا مبارز و کنشگر سیاسی به یک رجل سیاسی یا یک بوروکرات سیاسی باید بدل شود .
چرا؟
چون اگر جریان اصلاحات می خواهد در حاکمیت شرکت کند یا نکند نیازمند نوعی گفت و گو و تعامل با حاکمیت و ساختار است و اینجاست که باید آذر منصوری مبارز به آذر منصوری سیاستمدار بدل شود و این ملزومات و ابزاری دارد که باید به آن توجه کرد. ضمن این که انتخاب آذرمنصوری می تواند دو پیام داشته باشد، اول اینکه اگر زمینه برای ورود جریان اصلاحات در انتخابات فراهم شود به شکل پویاتر، اجتماعیتر و هم زیستتر با مطالبات اجتماعی مخصوصا زنان در انتخابات شرکت می کند، معنای دیگر آن است که اگر شرایط برای ورود اصلاح طلبان در انتخابات متناسب با آن معیارهایی که مطالبه می کنند نباشد آذر منصوری باز بهترین فردی است که می تواند مطالبات رادیکال را نمایندگی کند. لذا این انتخاب هم فرصت است و هم تهدید، بستگی دارد به اینکه ببینیم حاکمیت از خود چه پالس و نشانههایی بروز می دهد .
چرا حاکمیت؟
اگر حاکمیت دنبال انتخابات پر شور است باید زمینه های آن انتخابات پر شور فراهم شود و اگر آن زمینه ها فراهم شود قطعا اصلاح طلبان شرکت خواهند داشت اما اگر حاکمیت خودش بخواهد که اصلاح طلبان در این بازی نقش نداشته باشند یعنی اینکه همه منافذ و راه های ورود و مشارکت آنها را ببندد طبیعتا باز آذر منصوری و اصلاح طلبان بهترین گزینه برای سکوت و کناره گیری هستند .
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۱۲