جواد مرشدی: دو روز قبل دکتر حسن غفوریفرد یکی از سیاستمداران کشور، جان به جان آفرین تسلیم کرد و انبوهی از خاطرات سیاسی خود را بهجای گذاشت، وی که در عرصههای مدیریتی خود همواره کوشا و موفق عمل کرده بود، نزد سیاسیون و خصوصا رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی جایگاه ویژهای داشت، آنچنانکه ایشان بر پیکر آن مرحوم اقامه نماز فرمودند. دکتر غفوریفرد دارای دکترای فیزیک ذرات هستهای از دانشگاه کانزاس ایالات متحده آمریکا در سال ۱۳۵۶بود، وی در طول اقامت خود در آن کشور مدتی دبیر تشکیلات انجمن اسلامی دانشجویان و پس از انقلاب ۱۳۵۷ مدتی رئیس مدرسه عالی ساختمان، وابسته به دانشگاه امیرکبیر شد. در پی استعفای دولت موقت در آبان ۱۳۵۸ و همچنین استعفای طاهر احمدزاده استاندار وقت خراسان، او در آذر ۱۳۵۸ به سمت استاندار جدید منصوب شد و تا ۷ مرداد ۱۳۶۰ در این پست باقی ماند. دکتر غفوری فرد در دولت میر حسین موسوی وزیر نیرو بود و سپس با سفارش آقای بادامچیان در دولت هاشمی رئیس سازمان تربیت بدنی شد. مرحوم غفوری فرد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ نیز کاندیدا شد که موفقیتی نصیب وی نشد. «سیمای وطن» با محمد هاشمی رفسنجانی رئیس سازمان صداو سیمای ابتدای انقلاب، در مورد این مرد نیک نام سیاست ایران گفتو گویی انجام داده که در پی میآید.
مهمترین ویژگیهای مرحوم غفوریفرد از نظر شما چیست؟
آنچه درمورد مرحوم آقای دکتر غفوریفرد جزو ویژگیهای تقریبا نادر ایشان است، وضعیت نامطلوب اقتصادی خانوادگی ایشان بود. آقای دکتر غفوریفرد مسئله فقر، نداری و طبقات پایین جامعه را با تمام وجودش احساس کرده بود. دوم ایشان همزمان با تحصیل در دبیرستان و دانشگاه، تحصیلات حوزوی هم داشتند که در این حوزه قرآن جایگاه خیلی ویژهای دارد. دو چیز در این زمینه خیلی ویژه است که یکی قرآن و دیگری اهل بیت است که خداوند اینها را بهعنوان ثقل اکبر برای انسان عرضه کرده است، آقای دکتر غفوریفرد حافظ قرآن بود و نسبت به قرآن اطلاعات و فهم خوبی داشت، ایشان نسبت به اهلبیت بسیار شیفته و ارادتمند بود.
شما بهطور قطع، از ایشان خاطره دارید، خاطره به یاد ماندنی شما از ایشان چیست؟
اما در رابطه با خاطرات باید بگویم وقتی ایشان برای تحصیل به آمریکا آمدند و زمانی که در دانشگاه کانزانس بودند، آنجا انجمن اسلامی را تاسیس کردند و عدهای از دانشجویان و جوانان ایرانی مقیم آمریکا و کانادا که در ایالات و دانشگاههای مختلف آمریکا و کانادا بودند، گرایش اسلامی پیدا کردند، چون تیپ دانشجوها فرق میکرد؛ عدهای فقط برای درس آمده بودند و بورسیه شده بودند، عدهای از خانوادههایی بودند که وضع مالی خوبی داشتند و چون رفاه داشتند برای تحصیل به خارج میآمدند و تابستانها به ایران برمیگشتند و دو مرتبه برای ادامه تحصیل برمیگشتند و وقتی که فارغ التحصیل میشدند از طرف رژیم جایگاه آنها مشخص بود و استخدام میشدند، یعنی بیشتر وابسته به دولت وقت و نظام شاهنشاهی بودند. ولی دکترغفوری فرد اینگونه نبود.
فرق ایشان با بقیه چه بود؟
خانواده ایشان، متمول نبودند تا بتوانند هزینههای تحصیل ایشان را در آمریکا پرداخت کنند. در واقع ایشان خودش کار میکرد، یعنی کار میکرد و خرج تحصیلاش را تهیه میکرد، جوان بسیار متدینی بود. او در دانشگاه محل تحصیل خود، انجمن اسلامی را تاسیس کرد و دبیر انجمن در ایالت بود؛ شجاعانه از اسلام، مبارزه و حرکت امام دفاع میکرد. او پیرو امام(ره) بود و حتی زمانی که در سال ۵۵ به ایران برگشت، رژیم وقت نتوانست ایشان را تحمل کند.زمانی که استخدام شدند، به زندان انداختند، و ایشان تا قبل از انقلاب در زندان بود. علاوه بر تدین، از شجاعت خاصی در مبارزه علیه رژیم برخوردار بود. در آمریکا انجمنهای متفاوتی بودند، اما سه انجمن مشهور بودند، یکی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود که عمدتا گروههای چپ در آن فعالیت میکردند. دیگری انجمن سلطنتی که وابسته به دربار و سفارت و به عبارتی دولتی بود. یکی هم انجمن اسلامی بود که در جهت ترویج ارزشهای اسلامی کار میکرد و برنامه قرآن، تفسیر قرآن و نهج البلاغه و اخبار سیاسی را داشت. آقای دکتر غفوری فرد عضو سومین انجمن بود و در آنجا فعالیت میکرد و کسانی که در این انجمن بودند با دو انجمن دیگر درگیر بودند و برخورد داشتند چون دولتیها سعی میکردند بچهها را معرفی کنند. ساواک آنها را اذیت میکرد، یا آنها را میگرفتند یا خانوادههای آنها را تحت فشار قرار میدادند، از آنطرف چپیها توهین میکردند و با دین، اسلام و امام خیلی بد برخورد میکردند. بنابر این انجمن اسلامی در دو جبهه مبارزه میکرد؛ یکی جبهه سلطنتیها و دولتیها یکی هم با جبهه چپ.
با توجه به گفته های شما، میتوان نتیجهگیری کرد که ایشان در امور مذهبی نیز دستی بر آتش داشتهاند؟
بله، آقای دکتر غفوری فرد اطلاعات مذهبی خیلی خوبی داشت و در بحثهایی که با چپیها داشتیم کاملا آنها را خلع سلاح میکرد. ایشان انسان فوقالعاده افتادهای بود. بعد از اینکه به ایران آمد و در دولت اسلامی وزیر نیرو شد، من آن موقع در صدا و سیما بودم. من یک روز در خیابان ولیعصر جلوی صدا و سیما کاری داشتم و قرار بود کسی را ببینم که دیدم یکی با دوچرخه دارد رکاب میزند و به سختی بالا میآید (چون خیابان شیب داشت)، دیدم دکترغفوری فرد است از ایشان پرسیدم مگر شما ماشین یا راننده ندارید؟ گفت ماشین و راننده دارم اماخودم باید زحمت بکشم. شما در نظر بگیرید که ایشان وزیر بود، در حالی که آن زمان ایشان دارای چند مراقب و راننده بود و حتی ماشین در اختیار داشت . ایشان کتش را پشت ترک دوچرخه گذاشته بود و لباس رسمی به تن داشت و از محل کارش برمیگشت، وزارت نیرو در بالای بلوار کشاورز بود و فاصلهای تا ولیعصر داشت. میخواهم بگویم ایشان درساده زیستن بینظیر بود، در دولت چند نفر از جمله چند وزیر و معاون رئیس جمهور و شهردار تهران و رئیس بانک مرکزی و… بودند ولی ما چنین نمونهای نداشتیم.
بیشتر بخوانید:
۲۱۶۲۱۲