«۷-۱ الوصل؛ آینه تمامنمای سالهای هدررفته استقلال»

فاجعه ۷-۱ استقلال مقابل الوصل امارات، تنها یک شکست ورزشی نبود، بلکه نشانهای آشکار از بحران عمیق مدیریتی و ساختاری در این باشگاه است. استقلال اگرچه در تاریخ فوتبال ایران و آسیا نامی بزرگ است، اما در سالهای اخیر مسیر منطقی و حرفهای را طی نکرده و همین باعث شده چنین نتایج سنگینی دور از ذهن نباشد.
در فوتبال دنیا، تیمهای بزرگ هم گاهی نتایج تحقیرآمیز را تجربه کردهاند. شکستهای سنگین برای بارسلونا، منچستر یونایتد یا حتی بایرن مونیخ هم اتفاق افتاده است. اما تفاوت در اینجاست که آن باشگاهها چنین نتایجی را بهعنوان یک هشدار جدی دیدند و با بازسازی ساختاری، بازگشت قدرتمندی داشتند. استقلال اما به جای درس گرفتن از مشکلات، معمولاً صورتمسئله را پاک میکند یا رقیب را مقصر جلوه میدهد.
واقعیت این است که استقلال پیش از آغاز فصل حتی ثبات مدیریتی نداشت؛ دو بار تغییر مدیرعامل باعث شد هیچ برنامه مشخصی شکل نگیرد. مدیر باشگاه به جای تمرکز بر اصلاح زیرساختها و مدیریت بحران، برای هواداران رقیب خط و نشان کشید، در حالی که استقلال نه داربی پیش رو داشت، بلکه در کوران لیگ قهرمانان آسیا بود. این همان انحراف از اولویتهاست که نتیجهاش در زمین، چنین فاجعهای میشود.
عجیببودن اتفاقات در این باشگاه به همین جا ختم نمیشود. رامین رضاییان در دومین سال حضورش بازوبند کاپیتانی را میگیرد، گویی هیچ فلسفهای پشت انتخاب رهبر درون زمین وجود ندارد. یا وقتی تیم به مشکل میخورد، به جای پذیرش مسئولیت، موفقیتهای رقیب به وزیر و داور نسبت داده میشود. حتی در فصلی که داور ویدئویی به لیگ ایران آمد، استقلال نه تنها به موفقیت نرسید، بلکه مدتی خطر سقوط به دسته پایینتر را هم حس میکرد.
استقلال امروز بیش از هر چیز نیازمند واقعگرایی است. این باشگاه باید بپذیرد که مشکلاتش عمیقتر از یک باخت یا یک اشتباه داوری است. ثبات مدیریتی، انتخاب مربی بر اساس فلسفه و نیاز واقعی تیم، بازسازی تاکتیکی در خط دفاع و نگاه جدی به آمادهسازی روانی بازیکنان تنها راه بازگشت است. استقلال اگر مسیر منطقی را در پیش نگیرد، شکستهایی مانند دیدار با الوصل بار دیگر تکرار خواهد شد؛ اما اگر این نتیجه تلخ به نقطه عطفی برای تغییر بدل شود، میتواند دوباره در جایگاه واقعیاش قرار گیرد.





