مظاهر گودرزی: صدای آرامی داشت، اما میشد خستگی را در آن حدس زد، با این وجود تلاش میکرد خستگیاش را پشت کلمات شمرده شمرده پنهان کند، روزهای سختی را سپری کرده، اما میگفت «الان آرامش دارم.» یکسالی میشود که پدرش را از دست داده است، «حیدرشاه» وقتی میخواسته از زمین کشاورزیای که در آن کار میکرده برگردد تصادف میکند، «محسن» میگفت: «پدرم همان سر صحنه تصادف فوت کرد.» تصادفی که مقصر آن یک کودک ۱۶ ساله بود.
«حیدرشاه» ۵۴ سال داشت که این اتفاق برایش افتاد، یک روز در شهریور سال گذشته مانند همه روزهای دیگر وقتی خورشید رنگ غروب به خودش گرفت او هم وسایلاش را از زمین کشاورزی جمع کرد تا با موتورسیکلت راهی خانه شود، اما جاده سرنوشت دیگری برایش رقم زد، یک موتورسیکتِ دیگر در مسیر مخالف همان جاده از راه منحرف شد، «محسن» میگفت: «شاخ به شاخ کردند.» دو پسر بچه افغانستانی ۱۵ و ۱۶ ساله سوار آن موتورسیکلت بودند، دو برادری که برادر بزرگتر راکب موتور بود، پلیس و دادگاه تشخیص دادند مهاجر غیرقانونی ۱۶ ساله افغانستانی مقصر حادثه است تا او بهدلیل سن کم بهجای زندان راهی کانون اصلاح و تربیت شود.
وام ازدواجم هزینه مراسم فوت پدرم شد
«بعد از این اتفاق بههمراه عموهایم رفتیم جایی که این خانواده زندگی میکردند، آنها ۴ نفر بودند، پدر و مادر و دو فرزند ۱۵ و ۱۶ ساله، فرزند ۱۶ سالهشان هم که گرفتار این حادثه شده بود؛ ما فقط میخواستیم با آنها صحبت کنیم، اما واقعاً ترسیده بودند و اصلاً بیرون نمیآمدند، آنجا بود که شرایط زندگیشان را دیدیم.» اینها جملاتِ پسر ارشد خانواده است، «محسن» که خودش ۲۷ سال دارد، میگفت: «ما خودمان شرایط مالی خوبی نداریم، اما وضعیت مالی آنها واقعاً از ما بدتر بود.»
حالا خانواده «خواجه دستگردی» در وضعیت انتخاب قرار گرفتند، پدرشان در تصادفی که موتورسیکلتسوار گواهینامه و بیمه نداشته فوت شده بود، ستاد ملی صبر و گروههای صلح و سازش هم وارد ماجرا شدند تا با پرداخت دیه بتوانند رضایت بگیرند، اما بهگفته پسر بزرگتر خانواده: «ما حتی قبل از اینکه دادگاه حکمی بدهد تصمیم خودمان را گرفته بودیم.»
تصمیم آنها چه بود؟ تصمیمی که شاید در نوع خود بینظیر باشد. درحالی که گروههای صلح و سازش بهدنبال این بودند که بهازای دریافت مبلغی بهعنوان دیه رضایت خانواده «خواجه دستگردی» را بگیرند، اما آنها علاوه بر رضایت تصمیم گرفتند همه پول جمعآوری شده توسط خیرین برای دیه را مجدد به همان خانواده افغانستانی برگردانند تا بهکمک آن بتوانند خانهای برای زندگی کردن تهیه کنند.
محسن میگفت: «ما واقعا خودمان به پول نیاز داشتیم، من خودم هنوز نامزد هستم و وام ازدواجی که قرار بود با آن کارهای مراسم عروسی و ازدواج را انجام بدهم هزینه مراسم پدرم کردم، الان هم دارم قسط آن را میدهم، بنابراین از نظر مالی واقعا نیاز داشتیم اما متوجه شدیم آنها از ما نیازمندتر هستند، برای همین تصمیم گرفتیم مبلغی که جمع شده بود را کمک کنیم تا برایشان خانه بگیرند.»
آنها هم کمتر از ما رنج نکشیدند
از صدای «محسن» معلوم است با بازتعریف خوادث یکسال گذشته متاثر شده است، با این وجود ادامه داد و در جملات پایانی خودش میگفت که: «ما برای رضایت دادن عجله داشتیم، آن طرف بچهای بود که نمیخواستیم بیشتر از این زندان باشد، دو سه ماه به عید مانده بود رضایت دادیم و پسر ۱۶ ساله افغانستانی آزاد شد، نگذاشتیم به شش ماه هم بکشد. ما کار خاصی نکردیم، بلکه وظیفه انسانی خودمان میدانیم، بخشش قوت قلبی برای خود آدم است، بهخودمان گفتیم پدر ما که فوت شده اگر به این خاطر یک نفر در زندان باشد هیچ سود و فایدهای ندارد، برای همین حس سبکی داریم، اگر الان آن پسر بچه افغانستانی در زندان بود حس خوبی نداشتیم، اما حالا وجدان راحتی داریم، اکثر این اتفاقات غیر عمد است، در این موارد حتی اگر شده یک لحظه باید خودمان را جای خانواده طرف مقابل قرار بدهیم، آنها هم کمتر از خانواده ما رنج نکشیدند، میخواهم بگویم بخشش واقعا قوت قلب میدهد و وجدان آدم را آسوده میکند.»
بیشتر بخوانید:
دندانپزشک خیرخواه، قاتل محکوم به قصاص را از چوبه دار نجات داد
۲۳۳۲۳۳