اسلایدورزشی

می‌دانم پرسپولیسی هستم اما نمی‌دانم چرا!

ریحانه اسکندری: مونا خواجه کلایی، دریافت کننده ای که هنوز هم در دهه سوم زندگی اش عملکر فوق العاده ای دارد و برای تیم های مهمی توپ می زند. خواجه کلایی امسال برای سایپا توپ زد و کنار فرنوش شیخی در جایگاه سوم ایستا،. آن هم بعد از مدت ها دوری فرنوش شیخی از والیبال. کنار هم قرار گرفتن این دو بازیکن پس از مدت ها در یک تیم و پا به پای هم اتفاقی جذاب برای اهالی والیبال بود. خواجه کلایی که عاشق سفر و گل و گیاه است، با کاپیتان تیم ملی قایقرانی، کیا اسکندانی ازدواج کرد و به عنوان یک زوج ورزشکار زندگی حرفه ای خود را ادامه دادند.

این زوج در کافه خبر، در مورد چگونگی آشنایی، متعادل کردن زندگی حرفه ای با زندگی شخصی، علاقه مشترکشان به سفر و اوضاع رشته های حرفه ای خود گفتگویی انجام دادند که در ادامه می خوانید:

یک زوج ورزشکار هستید، در اردو و مسابقات بودن برایتان چه طور پیش می رود و چه طور کنار می آیید؟

مونا خواجه کلایی: یکی از خوبی هایش این است که کاملا هم دیگر را درک می کنیم، خیلی سخت و غیر قابل تحمل نبوده است و هر دو شرایط هم را می دانیم و درک می کنیم. برخی روزها و مواقع کیا در اردو است و بیشتر در منزل نیست و برخی اوقات هم من نیستم. در هر صورت جبران می شود.

رشته های متفاوتی هم دارید، شما مشغول والیبال هستید که یک رشته گروهی و توپی است و کیا اسکندانی همسرتان در رشته قایق رانی که فردی هست و جنس خودش را دارد. بازی های هم دیگر را می بینید؟

کیا اسکندانی: بیشتر بازی های که آنلاین پخش می شود را می بینیم. لیگ والیبال بانوان امسال پخش زنده از پلتفرم داشت و من می دیدیم.

زمان هایی که در اردو هستید و پیش هم نیستید چه طور می گذرد؟

مونا خواجه کلایی: من که خب الان سه سال است که از تیم ملی خداحافظی کردم و شرایط راحت تری دارم. شش ماهی که درگیر لیگ هستم وجود دارد و شش ماه دیگر کاملا دست خودم است. خودم خصوصی تمرین می کنم و شب هایی که برای مسابقات لیگ خارج از تهران هستیم سخت می گذرد ولی زمانش طولانی نیست، نهایت یک یا دو روز است. کیا در اردو های ملی است ولی چون خانه اش در تهران است این اجازه را دارد که شب ها را به خانه بیاید. یعنی صبح تا شب را سر تمرین است و غروب و شب را در خانه است. اصولا هم اگر اردوی طولانی داشته باشد و من وقتم آزاد باشد من را با خودش می برد.(با خنده) ولی تا حالا ففقط یک بار پیش آمده است که طولانی مدت نباشد.

کیا اسکندانی: بله در یک بندری اردو داشتیم. چون معمولا اردو های ما در فصل سرما و زمستان است اردوهای ما در شهر های جنوبی کشور برگزار می شود. مونا هم آن جا حضور داشت. رشته ما کلا اردوهایش متمرکز است و تمریناتش خیلی بیشتر از رشته های دیگر است. یعنی یک جور هایی ما دائم الردو هستیم و حتی آن زمان یک هفته استراحت بین اردو ها هم واقعی نیست و فقط حجم تمریناتمان کم تر می شود. ولی خب الان چون محل تمرینات در استادیوم آزادی است من این فرصت را دارم که شب ها بعد از تمام شدن اردو در خانه باشم.

مونا خواجه کلایی: خواست بگوید که رشته ما از والیبال سخت تر است. من هم قبول دارم.

می‌دانم پرسپولیسی هستم اما نمی‌دانم چرا!

شرایط رشته قایق رانی از نظر امکانات و این ها در ایران چه طور است؟

رشته ما یک مقدار از نظر ابزار ورزشی دچار مشکل است. یک بخشی به خاطر تحریم ها هست که وارد نمی شود. قایق ها وارد نمی شود و اگر هم بخواهد بی آید چون کالای لوکس است مالیات سنگین می خورد. ما 4 تا قایق داریم که استاندارد بین المللی دارد ولی برای سال 2012 است که تازه مدلش برای سال 2009 است. یعنی 20 سال از مدلش گذشته است. این مشلات را داریم. ولی در ادروها و مسابقات بچه های با همین امکانات و همین قایق ها مدال های خوبی گرفتند.

مونا خواجه کلایی: از نظر مربی اوضاعشان خوب است و مربی خارجی دارند ولی کلا از نظر من مشکل رشته ایشان این است که علی رغم این که مدال آور هستند ولی پولی در این رشته نیست. لیگ ضعیفی هم دارند. اصلا اسپانسر ندارند. جوری که ما در این مسائل پیشرفت کردیم نکردند و حتی به نظرم به نسبت رشته های فردی دیگر هم پول بسیار کمتری دارند.

کیا اسکندانی: جذابیت یک رشته ای مثل والیبال برای مخاطب بسیار بیشتر است. قایق رانی رشته ای هست که کسی که انجام داده، می شناسد و درک می کند می فهمد که طرفی که پارو می زند از چه سختی هایی عبور می کند. ولی والیبال یک جوری هست که من که خودم ورزشکار هستم دیدن عادی اش برای من جذابیت بیشتری دارد. من قایق رانی که ورزشکارش هستم فقط مسابقات جهانی اش را می بینم و برایم هیجان دارد.

خب پس ولی مشخص شد که این کل کل کدام رشته سخت تر است را با هم دارید، درست است؟

هر دو: صد در صد

مونا خواجه کلایی: هر روز این بحث را داریم.

کی بیشتر در این کل کل برنده می شود؟

کیا اسکندانی: من می برم.

مونا خواجه کلایی: شما می بری؟ نه من خودم کلا ذهنم اصلا انفرادی نیست. کیا هم از طرفی اصلا از پس کار گروهی بری نمی آید و همه چیز را برای خودش می خواهد. همیشه هم می گوید رشته شما آسان است و رشته ما سخت است. نمی شود که رشته ما سخت نباشد. مثلا هماهنگی اعصاب و عضله که ما در والیبال داریم را کیا ندارد. ولی بحث می کنیم. در آخر هم وقتی رشته آن را می بینم حق می دهمم. هر دو زحمت می کشیم ولی خب رشته این ها خیلی سخت است. ما به آن سطح لاکتیک در طول لیگ نمی رسیم. در مسابقات ملی و در ادرو های ملی می رسیم ولی در لیگمان نه. ولی این ها هر روز لاکتیک دارند. این را حق دارد ولی دلیل نمی شود که کار ما سخت نباشد.

نکته این جاست که در رشته ای مثل والیبال اگر یک نفر خراب کند چرخه دچار مشکل می شود.

آفرین دقیقا همین است. از طرفی هم اگر خراب کنی ممکن است دوستت کمک کند. این ها یک سال را برای 4 دقیقه که خودشان و خودشان هستند تلاش می کنند. خلاصه این کل کل را خیلی داریم.

فوتبالی هستید؟

هر دو: نه اصلا نیستیم.

مونا خواجه کلایی: من فقط می دانم که پرسپولیسی هستیم. نمی دانم هم چرا. (با خنده) ولی اصلا فوتبالی نیستیم.

کیا اسکندانی: من هم فقط همین را می دانم که استقلالی هستم دلیل هم ندارد.

می‌دانم پرسپولیسی هستم اما نمی‌دانم چرا!

در این زمینه که کل کل ندارید؟

نه اصلا خداراشکر هیچ کدام فوتبال دوست نداریم و نگاه نمی کنیم.

اصلا چه طور آشنا شدید؟

ما از طریق سفر آشنا شدیم. کیا تور سفر و کمپینگ می برد. من هم خیلی دوست داشتم و کارهایش را دنبال می کردم و چند تا سوال در مورد سفر ازش پرسیدم. بعد یک بار به من قول سفر داد تا توضیح بدهد. البته خوشش آمده بود.(با خنده) بعد از همان سفر ارتباط ما شروع شد و بعد هم خیلی زود ازدواج کردیم. همه چیز خیلی خوب پیش رفت. از همان ابتدا خانواده ها خوب بودند و همه چیز سریع پیش رفت. در عرض یک سال همه چیز تمام شد. بعد نکته ماجرا این جا است که آخرین حدس من این بود که با یک قایقران ازدواج کنم. اصلا فکرش را هم نمی کردم. اصلا هم دوست نداشتم. در اردو ها که این ها را می دیدم می گفت نه اصلا خوشم نمی آید. خودشان هم خیلی احساس خفنی داشتند.(با خنده) چیزی که در ذهنم نبود قسمتم بود.

امسال لیگ ولیبال چه طور پیش رفت؟

لیگ برای من خیلی متفاوت بود. من همیشه به جز سالی که در باریج بودم، همیشه در کنار خودم بازیکن با تجربه، ملی پوش و این ها بودند. امسال بازیکنان همه جوان بودند و از جای دیگری آمده بودند و برای من خیلی متفوات بود. چند ماه طول کشید تا با هم ارتباط بگیریم. ولی شد و بالاخره تیم شدیم. هیچ کس اول از ما انتظار نداشت چون تیم کوچکی شده بودیم و تعداد جوان تر های تیم از با تحربه ها خیلی کمتر بود. مسئولیت برای من هم خیلی سنگین تر بود. تا رسیدیم به پلی آف که همه به این باور رسیدند که که ما می توانیم و خودمان را اگر اول نمی دیدیم دوم می دیدیم. خیلی خوب کار می کردیم و خیلی خوب هم پیش رفتیم. جایی هم اگر پوئنی را نگرفتیم به خاطر همان تجربه کم بوده است. در آخر هم نشد و همان سوم شدیم. مطمئن بودم که اگر بازی با سریک را می بریدم صد در صد دومی حقمان بود و انتظار خودمان بالا رفته بود و تجربه تیم های پیکان و سریک در پوئن های حساس به داددشان رسید. بازی هایی که باخته بودیم و پخش و پلا بودیم را خیلی زود جمع و جور کردیم و تیم شدیم و در آخر نشد. این خستگی را در تن من گذاشت. ولی خب خوب بود . تجربه سخت اما خوبی بود.

لیگ در رشته قایقرانی چه طور است؟ گفتید لیگ منظمی نیست. انتخابی ها برای تیم ملی چه طور انجام می شود؟

معمولا یک دور انتخابی برای آب ها آرام انجام می شود و یک انتخابی هم برای کشوری. ما لیگ داریم ولی مدت طولانی ای بود که برگزار نمی شود. الان یک سال است که دارد درست برگزار می شود. امسال در اسفند ماه نیم فصل اول تمام شد و نیم فصل دوم و سه دور مسابقات دیگر مانده است. از اردیبهشت دوباره شروع می شود و از نظر سر و سامان گرفتن در این دو سال بهتر شده است و امیدواریم بهتر شود. ما در لیگ برای تیم ملی انتخابی نداریم . در تست انتخابی تیم ملی انتخاب می شود. لیگمان یک روزه است. یک روز پرفشار رفت. یک روز هم برگشت.

خیلی فرسایشی نیست؟

نه خب مسابقات جهانی ما همین طور یک روزه اس. مثلا ممکن است یکی که یک مسابقه را داده است بلافاصه با 20 دقیقه فاصله همان را دو نفره اش را بزند. برای همین در کشور خودمان را تست می کنیم تا آماده مسابقات جهانی باشیم.

هر دو هم عاشق سفر هستید. کمی هم از این بگویید.

مونا خواجه کلایی: خداراشکر این قضیه از این جهت که هر دو عاشق سفر هستم بسیار نکته مثبتی است. اگر یکی ما دوست نداشت خیلی بد می شد. بالاخره جدا از خوش گذرانی، خستگی و کثیف شدن و این ها جزوی از سفر در طبیعت است. اگر یکی از ما دوست نداشت به مشکل بر می خوردیم. اصلا یکی از نکات مثبت رابطه ما و این که آن قدر زود همه چیز بین ما خوب شد این بود که جفت ما عاشق سفر بودیم. یعنی اگر کیا بگوید برویم سریع آماده می شوم و می رویم. جایش هم مهم نیست. سخت ترین جاها رفتیم و با هم گیر کردیم ولی باز هم دوست داشتیم برویم . این زندگی مارا خیلی قشنگ می کند. هر جا احساس می کنیم همه چیز روتین شده است و اعصابمان خرد است سریع سفر می وریم و تا یک ماه شارژ می شویم.

کیا اسکندانی: من کلا ماجراجویی را دوست دارم. یکی از دلایلی که رشته انفرادی را انتخاب کردم این بود که بتوانم در رشته خودم ماجراجویی کنم. یک خرده احساس می کنم زندگی ما همیشه یک حالت روتین و مدرنیته خاصی دارد اما زمانی که وارد طبیعتا می شویم و به اصالت خودمان برمی گردیم و می توانیم چیزی باشیم که تا حالا تجربه نکردیم و خودمان را در مقابل تحمل سختی ها به چالش می کشیم. چون در طبیعت هر لحظه ممکن است هر اتفاقی بی افتد. من و مونا در سفر به سبلان در طوفان 150 کیلومتری گیر کردیم که من واقعا فکر می کردم آن روز آخرین روز است. به حلال احمر زنگ زدیم و می گفتند ما نمی توانیم آن جا بالگرد بفرستیم. ولی خب هر وقت یادش می افتیم ، خاظرات خوبی برایمان زنده می شود و این به چالش کشیدن خودمان خیلی خوب بود.

مونا خواجه کلایی: کیا در سفر خیلی خوب است. شاید اگر من تنها بروم خوش نگذرد. ولی وقتی پشتم به کیا گرم است خوب می شود. هم این که لوکیشن های بسیار خوبی پیدا می کند و خیلی ناب است و کسی نرفته است. فعال است، غذا درست می کند و من بیشتر کیف سفر را می برم. من فقط همان وسایل اول سفر را جمع می کنم که البته آسان هم نیست. کیا خیلی خوش سفر است و برای هر لحظه یک ایده دارد که خوش بگذرد.

بعد از رفتن از تیم ملی یک مصاحبه کرده بودید و گفته بودید دلتنگ تیم ملی نمی شوید، هنوز هم همان نظر را دارید؟

من به یک جایی رسیده بودم که از نظر ذهنی آمادگی آن فضا را نداشتم و احساس می کردم نمی توانم کمک کنم. یک سری اتفاقات، یک سری انتخاب مربی ها که مثل توهین به بزرگسالان و بی اهمیتی بود من را به آن جا رساند. در حالی که شاید می توانستم چهار یا پنج سال دیگر برای تیم ملی بازی کنم. قبل از این اتفاقات هم دوست داشتم تایمی که خیلی خوب هستم از اردو بیرون بروم نه زمانی که بگویند این تمام شد بزاریم کنار. برای همین هم زود خداحافظی کردم. ولی خب لیگ را تا لحظه ای که بتوانم و بدنم اجازه بدهم بازی می کنم چون شغل و علاقه من است و همه زندگی ام را برایش دادم. دلم فقط برای بچه ها تنگ می شود. دلم برای اردو تنگ نمی شود. حتی یک شبی که با باریج اسانس اردو بودیم و یک سری شب ها را می ماندیم من خوابم نمی برد و با خودم می گفتم من چه طور 10 سال این جا می خوابیدم. احساس می کنم آدم وارد یک مرحله تازه از زندگی اش می شود. وقتی از تمرین بیرون آمدم نیم دانستم باید چه کار کنم باز هم تمرین می کردم. یک مرحله ذهنی و سنی می گذرد که نگاه آدم را عوض می کند. من الان به والیبال خیلی منطقی تر نگاه می کنم. قبلا اصلا این طور نبودم و همه چیز را فدای والیبال می کردم. الان به این فکر می کنم هم کیف کنم و لذت ببرم و هم پول خوبی بتوانم در بیاورم. خیلی هم دیر به این نتیجه رسیدم. ولی الان به این رسیدم که وقتی بیشتری با دوستانم بگذرانیم، به بدنم بهتر رسیدگی کنم چون همین بدن به من کمک می کند. وقتی وارد یک مرحه می شوی همه چیز عوض می شود. آن چیزی که در سن کم در مورد ورزش و ولیبال فکر می کنی در سن بالاتر این طور نیست. برای همین دلم تنگی نمی شود چون الان دارم لذت می برم.

چه طور اصلا وارد والیبال حرفه ای شدید؟ چند سالگی بود؟

به خدا یادم نمی آید.(با خنده) پدرم، خواهر هایم و همه در خانواده ما والیبالیست بودند. دو سه سال من که بود آخر های والیبال پدرم بود. رسید به برادرم، برادرم من را بین پسر ها می برد و برای همین هم همیشه ساعد های جفت و جوری داشتم. خواهر های من مربی شدند. ولی تا وقتی که وارد مسابقات کشوری بشوم مربی ای غیر از این ها نداشتم. یعنی من 8 سالگی یادم است که والیبال بلذ بودم، یادم نمی آید کسی به من گفته باشد چه طور پنجه بزن. در 12 سالگی جز تیم شهر بودم و بعد از هم استانی . 16 سالگی به اردو دعوت شدم. سال اول خط خوردم و 17 سالگی اولین اعزام من بود و بعد از آن هم ماندگار شدم. اصلا نمی دانم چه طور یاد گرفتم. مثل پدرم که می گوید در خون ما هست من هم همین طور فکر میکنم انار همه از اول بلد بودیم.

شما چه طور وارد قایق رانی شدید؟

من شناگر بودم، از اول هم ورزش ها آبی را خیلی دوست داشتم، از 5 سالگی کلا شنا می کردم . در دوره ای وارد شنا شدم که از لحاظ بالادستی ها در فدراسیون اوضاع کمی پارتی بازی بود و نمی شد خودمان را نشان دهیم. در یک سنی بودم که راحت هم روحیه و شخصیتم تخریب می شد. شنا را کنار گذاشتم. یکی آقایی من را دید و گفت که شما فیزیک ات به قایق رانی می خوردم و من می خواهم اسمت را یادادشت کنم و من اصلا هیچ سر رشته و تصویری از قایق رانی نذاشتم و دریاچه آزادی را هم ندیده بودم. تا شش ماه بعد از گرفتن شماره هم زنگ نزدند. تا رفتیم آکادمی آنجا 115 نفر یا همین حدود ها بودیم. از آن تعداد همه تست دادیم و 15 نفر انتخاب شدند. مدرسه قایق رانی قرار بود برای اولین بار تاسیس شود. وارد مدرسه شدیم و با یک مربی کار کردیم و کم کم به ریزش بر خوردیم. یک سری به خاطر سنگینی رشته آسیب می دیدند، یک عده به مشکل بر می خوردند و یک عده هم از نظر درسی به مشکل می خوردند. من خودم ریاضی و فیزیک می خواندم ولی سال آخر از مدرسه گفتند که این اصلا نمی تواند درس بخواند و خوانواده هم همکاری کردند و من سر همین ماجرا رفتم رشته تربیت بدنی. بعد از آن ریزش 4 نفر به تیم ملی رسیدند. من هم انتخاب شدم. رشته ای بود که در اول اصلا علاقه نداشتم.

خانم خواجه کلایی شما دبیرستان چه خواندید؟

من علوم انساسی خواندم. سال اول در دانشگاه روانشناسی می خواندم و چون اساتید راه نمی آمدند من رفتم تربیت بدنی. در همان تربیت بدنی هم از اردوی ملی می رفتم سر کلاس استاد چون نبودم به من والیبال را 17 می داد بعد بسکتبال را 18 می داد.

الان اوضاع تیم ملی را چه طور می بینید. یک مدت مربی ایتالیایی بود و حالا هم خانم رشیدی هدایت تیم را به عهده گرفتند. فکر می کنید حضور مربی خارجی از نظر تکنیکی برای والیبال ما اتفاق خوبی بود؟

مربی خارجی مربی خوبی بود، در کل همین که اهمیت می دهند که یک مربی خارجی بیاورند خودش یک پوئن مثبت است. ولی ما کلا باید یک مربی پایه خوب بیاوریم. چون بزرگسالان ما شکل گرفته است. الان تغییر بزرگسالان در این سن سخت است. الان نیاز داریم یکی نفر از پایه بچه ها را تقویت کند و برنامه ریزی کند. مثل آقایان ما که دارند به این شکل پیش می روند. مربی سه چهار سال می آید روی پایه کار می کند. ولی در خانم ها این است که هر سال یک نفر را می آورند. این نظر من است که باید پایه را به مربی خارجی می سپردند که سه چهار سال باهاشان کار کند و بعد تحویل بزرگسلان بدهد. ولی این جا هر سال یک نفر می آید و هر کدام شیوه خودشان را دارند و این به در نمی خوردم . این در جا زدن است. فقط در حد تکلیف است که بروید مسابقه بدهید. شاید از نظر تکنیکی به درد خورد ولی باز هم نتیجه خاصی نگرفتیم. باید یا روی پایه کار کنیم یا اگر یک مربی می آوریم چند سال پای تیم باشد.

می‌دانم پرسپولیسی هستم اما نمی‌دانم چرا!

معیوب بودن روند استعداد یابی ورزشی در ایران هم همیشه در موردش حرف زده می شود. که کاملا برعکس انجام می شود نظر شما چیست؟

مونا خواجه کلایی: الان حس می کنم کمی بهتر شده است یا حداقل ادایش بیشتر شده است. چون زمان ما هر کی بلد بود می آمد. بعد یک سری را استعداد یابی کردند. الان خارج از ملی را نمی دانم و لی در ملی خوب اهمیت می دهندو شاید تعدا کم باشد ولی نتیجه خوب است. اصلاح تکنیک در والیبال خیلی مهم است وقتی هم کسی انتخاب می شود باید چند اردو برای این کار برگزار شود. حس می کنم الان خیلی بهتر شده است و زمان ما اصلا این طور نبود و کسی تو را استعداد یابی نمی کرد و زحمت اصلی برای خودمان بود که خودمان را نشان دهیم و این ورند در والیبال خیلی بهتر شده است.

در رشته قایقرانی چه طور است؟

در قایقرانی این طور است که فقط همان زمانی که برایتان تعریف کردم استعداد یابی شد. بعد عهم همان مدریه را هم بستند. دستاورد های آن مدرسه قایق رانی هم چندین ورزشکار عالی با زمان های عالی و مدال های عالی است. ولی متاسفانه این ادامه پیدا نکرد و متمرکز روی هیئت ها شد. یعنی حالا هر شهری که بتواند. خیلی از شهر های اصلا دسترسی به آب و رودخانه ندارند و تمرین ها را از دست دادند. آن هایی که شرایط بهتری دارند ورزشکاران بهتری تحویل می دهند. معمولا شهر های شمالی و جنوبی به دلیل دسترسی به آب این طور هستند. یک سری شهر ها دسترسی ندارند و عملکردشان ضعیف تر است.

شما گفته بودید والیبال ساحلی را هم خیلی دوست دارید؟ سمتش رفتید؟

تمرین کردم. یک مسابقه انجام دادم که 4 نفره بود و سال اول در تهران برگزار شد و قهرمان شدیم. یکی از در سطح کشوری بود که من در لیگ خودمان بودیم و نتوانستم شرکت کنم. پسرها همیشه در اردو در شهر های مختلف هستند در مسابقات مختلف هستند. ولی در دختر ها این طور نیست و خیلی بد است چون در ساحلی باید مدام مسابقه دا یا اگر هم باشد در تایم لیگ من است. خیلی هم دوست دارم از سالنی بیشتر دوست دارم. اگر اسپانسر داشته باشد و لیگ منظم داشته باشد قطعا سالنی را کنار می کذارم. چون سخت است سختی اش را دوست دارم. البته کیا یک زمین والیبال ساحلی در خانه درست کرده که تمرین کنم.(با خنده)

با هم والیبال بازی می کنید؟

مونا خواجه کلایی: بله، همیشه هم من می برم. باخت را قبول نمی کند.

کیا اسکندانی: از این موضوع واقعا خیلی ناراحتم.

والیبال شما خوب است؟

کیا اسکندانی: از وقتی با مونا ازدواج کردم خوب شده است.

مونا خواجه کلایی: واقعا اوایل افتضاح بود. الان بهتر شده است.

با فرنوش شیخی، مهسا صابری و بقیه بچه های تیم در ارتباط هستید؟

بله هنوز در ارتباطیم. دور هم بودیم و ممدام در تماس بودیم و اگر می شد هم را می بینیم. یک ذره نبود فرنوش شیخی برایم سخت بود. مهسا و شبنم هم در اردو بودند که خیلی احساس تنهایی می کردم. فرنوش که آمد اوضاع خیلی بهتر شد. اصلا فکرش را هم نمی کردم دوباره با هم هم تیمی شویم ولی شدیم. وقتی گفت مونا می خواهم بازی کنم خیلی سعی کردم دلش را نزند و همه چیز را اوکی کنم. خیلی سعی کردم کمک کنم که ذهنش پرت نشود. وقتی امد هم به من و هم به تیم خیلای کمک کردو چون برای من یک آرزو بود که دوباره هم تیمی شویم .انشالله سال بعد بیشتر می درخشد.

اردو های تیم ملی اکثرا عید است، چه طور می گذشت و می گذرد؟

مونا خواجه کلایی: من از وقتی با کیا آشنا شدم دیگر در ادروی ملی نبودم و عید هارا آزاد بودم. کیا هم امسال عید را در تمرین است قبلا نبود.

کیا اسکندانی: من چند سال از قایق رانی فاصله گرفته بودم، مونا برای من انگیزه برگشت به قایق رانی بود. اکثرا عید ها را با همیم.

شرایط اسپانسر ها در لیگ خانم ها بهتر از قبل شده است؟

خیلی بهتر شده است. مخصوصا در رشته ما خیلی بهتر شده است. شاید بسکتبال و فوتبال هم خوب باشد. رشته ما از اول هم پول داشت ولی زیاد نبود. ولی پیکان و ساپیا و این ها که شرکتی هستند خوب پول می دهند ولی خب بقیه مشکل جدی دارند و کار را خراب می کنند و یک سال هم بیشتر نمی مانند. تعدادی خیلی کم هستند حالا ممکن است با پخش زنده بازی ها بیشتر شوند. تورم هم شاید اثر داشته باشد. تیم های قدیمی خوب اند ولی بقیه شرایط بدی دارند. امیددارم بهتر شود.

ورزشکار خارجی یا داخلی محبوب دارید؟ کسی که به چشم الگوی ببینید؟

مونا خواجه کلایی: ایرانی است. هم رشته خودم وقتی والیبال را داشتم شروع می کردم پست ام پشت خط زن بودم. آن زمان محمد کاظم را خیلی دوست داشتم. آن زمان هیچکس به اندازه او خوب نبود. خیلی سعی می کردم از الگو بگریم. الان هم بازیکنان زیادی هستند. من خودم سعید معروفی را هم از نظر بازی و هن ار نظر حرفه ای خیلی دوست دارم. نه این بخواهم شبیه او باشم چون دوست ندارم شبیه کسی باشم ولی هر موفقیتی که به دست می آورد خیلی خوشحال می شوم. شاید هیچ بازیکن دیگری را آن قدر دنبال نمی کنم و آن قدر برایش ذوق نمی کنم. واقعا لایقش هست و اسطوره همه ماست.

کیا اسکندانی: در ایران اسطوره خاصی در قایقرانی نیست نسل خود ما بهترین نسل این رشته بوده است. نسلی هسستیم که این رشته را متحول کردیم. ولی یک قایقران مجارستانی هست که خیلی دوستش دارم و الگوی من است. مجارستان مهد قایق رانی است و کلا از آن جا قایق رانی شروع شده است. این قایق ران هم یک فرار لحظه آخری خوبی داشت و من هم همین را الگو کرده بودم و همیشه آخرین لحظه فرار داشتم و وو مقامم را بهتر می کردم.

با هم والیبال می بینید؟

مونا خواجه کلایی: من چون وقتی باشم همه رو می بینم کیا هم می بیند. الان کیا والیبال و بازیکنانش را بهتر از من می شناسد و نظرات کارشناسی خوبی می دهد.خیلی خوب والیبال را درک می کند و من هم بیشتر کیف می کنم.

کیا اسکندانی: بازی هایی که مونا باشد را بیشتر دوست دارم ببینم. یک سری از بازی هایش در تایم تمرین من بود و ست سومش را مثلا نمی شد ببنیم خیلی ناراحت می شد.

بیشتر بخوانید:

۲۵۱۲۵۴

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا